جمعه، دی ۰۱، ۱۳۸۵

تولدم مبارک

تولدم مبارک :)

درچندین سال پیش در چنین روزی یعنی سی آذر ماه ساعت 11شب مطابق با شب یلدا جانوری به دنیا اومد که من باشم ! الان اگه ازم بپرسین چه حسی دارم میگم خیلی خوشحالم .
مهمونی بی مهمونی ! یک جشن ساده ! بقول معروف نادر و حوضش !!
همیشه شب یلدا رو دوست داشتم . به نظر من یکی از لحظات بی نظیر هستش و هر فردی باید قدر لحظه های خوب رو بدونه . لحظه هایی که خانواده دور هم هستن و برای هر کسی خاطره ای شیرین رو رقم میزنه .
سی آذر هم برای من خیلی زیباست هم به خاطر تولدم ! هم شب دوست داشتنی یلدا .
اما تولد
تولد هر چیزی زیباست ! تولد یک انسان . یک گیاه یک جاندار و حتی تولد ستاره ها و گیتی ! فقط باید نگاه رو درست کرد باید زیبا دید ! وقتی نگاه ما به زندگی سیاه باشه حتی تولد یک فرشته هم برای ما نا زیبا خواهد بود .

- خانم عزیز آقای محترم . وقتی تو زندگی خودت کلی مشکل داری و شکست میخوری تقصیر ها رو ننداز گردن مادر و پدرت !!! اونها مقصر نیستن . وقتی تو نمیتونی موفق باشی و شرایط به نفع تو نیست و شاید هم عرضه نداری !!! دلیل نمی شه به پدر و مادرت بد و بیراه بگی ! و اونا رو مقصر بدونی. برو خودت رو اصلاح کن . !!

- آقا و خانم عزیزی که ندیده و نشناخته بدون تحقیق و بدون عشق و دوست داشتن ازدواج کردی , فکر نکن عشق و علاقه رو ریختن تو خیابون تا بری جمعش کنی ! همون شب اول بچه نساز ! نمیمیری که تا صد سال زنت ور دلته و از دستت هم نمیگیرن ! شکر خدا تا توی قبرت هم فرصت بچه ساختن داری پس چهار سال دندون رو جیگر بذار و بعد که طرفت رو خوب شناختی تن به بی ناموسی بده !!!!

- آقایی که شدی نره خر, یه روز قد نخود بودی و 4 دست و پا میچریدی رو زمین و عربده میکشیدی ! کی بزرگت کرد ؟ همونی که الان می ایستی جلوش و زور بازو و عقل و هوشت رو به رخش میکشی ! تو هم این روزها رو داری . برو البوم عکسهات رو نگاه کن که چی بودی و حالا چی شدی !

- خانمی که فکر میکنی خوشگلترین فرد رو زمین هستی خیلی شیک آرایش میکنی فکر میکنی شدی دلبر !!! اگه تو شرایطی باشی که مادرت گذرونده متوجه میشدی که زندگی بالا و پائین داره .خوشگلیتو واسه خودت نگه دار !!!

- آقا خانم که پدر و مادرت رو متهم میکنی به اینکه چرا منو متولد کردن و گذاشتن تو این جهنم به امان خدا , مینالی ؟ حق داری ! آره تقصیر داشتن ! خریت کردن !
اما حالا چاره چیه ؟ باید مُرد ؟ باید مثل احمق ها آیه یاس خوند و کنج دیوار پوسید ؟ یا باید مبارزه کرد ؟ تو زندگی خودت رو بکن . مگه ندیدی مادرت بد بود ؟ مگه ندیدی پدرت بد بود ؟ تو خوب باش ! میگن ادب از که آموختی ؟ گفت از بی ادبان . تو سعی کن اگه ادعای انسان بودنت میشه , تو خوب باشی . بد بودن آسونه اما انسان بودن مشکل . عرضه مییخواد . داری بسم الله نداری ترتیب خودتو بده و هم خودت هم دیگران رو راحت کن !

- اگه پدرت سنگدل بود تو که مردی سعی کن برای فرزندت پدر باشی , یک پدر واقعی نه اینکه فقط اسم پدر رو یدک بکشی . مسئولیت پذیر باشی با درایت عمل کنی و عاقل باشی و تعصبات کور رو بریزی دور و پا به پای زمانه پیش بری نه تو دوران اجدادت زندگی کنی و افتخار کنی که سنن خانوادگی رو زنده نگه میداری ! صمیمی و دوست باش با بچه هات . زندگی فقط مادیات نیست که صبح تا شب کار کنی به این بهانه که زندگی خرج داره و زن و بچه خرج دارن بیرون باشی ! آره خرج دارن اما حق دارن که توی لندهور رو هم روزی یکبار ببینن ! تو بغلت بشینن و باهات دو کلمه حرف بزنن ! بوق سگ نیا خونه ! که از زور خستگی بیهوش بشی . شکم با یک لقمه نون خشک هم سیر میشه به شرطی که دل آدم خوش باشه . وگرنه دیس دیس چلوکباب بدون دل خوش یه پشیز هم نمی ارزه
- آقایی که مثل برج زهر مار میایی خونه و هر کی دم دستت باشه لت و پار میکنی و سر فحش رو میکشی بهش , وارد طویله نشدی . اینجا خانواده ست ! دلیل نمیشه بیرون از خونه هر بلایی سرت اوده منتقل کنی به خونه و جو خونه رو بهم بریزی ! زن و بچه هات گناه نکردن ! اسیر و کنیز تو هم نیستن که فکر میکنی چون کار میکنی و خرج در میاری وظیفه دارن بمیرن ! تو ساختی تو بوجود آوردی تو گرفتی , پس چشمت کور تا آخرش باش ..

- اگه مادرت خراب بود و لجن بود , تو نباش ! اگه مادری نکرد و مهر مادری نداشت تو سعی کن پاک باشی تو سعی کن مهربون باشی . سعی کن برای بچه هات مادر باشی نه کلفت و خدمتکاری که وظیفه داره فقط بزرگشون کنه ! دلیل نداره چون مهر مادری رو نچشیدی بچه های خودت رو هم از این مهر غریزی محروم کنی ! عقده های کودکیت رو روی سر بچه هات خالی نکن .

- آقا و خانمی که وقتی بچه دار شدی و بجه ات به سنی رسید که بایدشروع کنه رو پای خودش بایسته , کم لی لی به لالاش بذار ! بذار بره تو اجتماع و زمین بخوره ! بذار به خودش اعتماد کنه ! فردا که رفتی زیر خاک اگه بچه ات رسم زندگی یاد نگرفته باشه میره خلاف میکنه ! میره فاحشه میشه ! میره دلال مواد میشه ! میره قاتل میشه ! چون چاره نداره ! وقی به پول مفت باباش عادت کرده و کار بلد نیست چکار کنه ؟

- آقا و خانمی که بچه ات رو پاستوریزه بار آوردی و میترسی از مسائل جنسی دوران بلوغ باهاش حرف بزنی , فردا بچه ات میره سوالات و مسائل جنسی خودش رو از هم سنهاش و مردم کوچه و بازار به اشتباه یاد میگیره و میشه یک آدم فاسد و منحرف ! از چی خجالت میکشی ؟ مگه غیر از اینه که شهوت نیمی از زندگی انسانها رو تحت تاثیر قرار میده ؟ پس چرا اینقدر سخت میگیری ؟ بچه ات رو آشنا کن و بهش آموزش صحیح بده قبل از اینکه دیگران بهش آموزش مخرب بدن و زندگیش رو نابود کنن .

- آقا و خانمی که وقتی بچه ات بزرگ شده و میخواد ازدواج کنه , از ترس دور شدن ازش یک سرکوفت نامه جلوش میذاری و میگی من تو رو بزرگ کردم . من از شکم خودم زدم برات . من برای بزرگ شدنت سختی کشیدم و جون کندم و .... به جهنم که کشیدی ! به درک که کشیدی ! مرتیکه , زنیکه اگه کردی وظیفه ات بوده , تو بچه به دنیا آوردی ! اسم تو توی شناسنامه بچه هات هست . اگه بچه دار شدی برای دل خودت شدی (!) نه برای دل فرزندت . تو لذت پدر بودن و مادر بودن رو چشیدی فقط برای دل خودت پس چرا منت میذاری ؟ نگاهی به هم جنسهای خودت بکن که همه اونها هم مثل تو عمل کردن !

- آقا و خانمی که تا دم مرگ هم دست از دخالت تو زندگی فرزندت بر نمیداری , چکار به زندگی جوونها داری ؟ مراقب باش نظارت بکن اما دورادور ! فقط هشدار بده فقط آگاهی بده . دخالت نکن ! دستور نده . امر و نهی و تعیین تکلیف نکن . اگه میترسی تو زندگیش شکست بخوره بذار بخوره . شکست نمک زندگیه ! پل پیروزی برای رسیدن به موفقیت ها ! شکست اگه نباشه زندگی بدون انگیزه میشه ! کسی که شکست نخوره انسان بار نمیاد . تو سختی هاست که آدم خودش رو میشناسه و پی به اشتباهاتش میبره . بذارین بچه هاتون زمین بخورن و بلند بشن . وقتی حالا که سنشون کمه اجازه نمیدین شانسشون رو امتحان کنن فردا که سنی ازشون گذشت و با کون خوردن زمین دیگه نمیتونن بلند بشن ! امروز که فرصت دارن و هنوز جوون هستن بذارین سختی رو بچشن تا بتونن زندگی رو مزه مزه کنن ! فردا دیره .....

روی حرفم بیشتر با کسانیه که اشتباهات خودشون رو به گردن مادر و پدر میاندازن . درسته پدر و مادر بد بودن , اما باید مرد ؟ وظیفه داشتن ما رو رسوندن به حدی که از آب و گل دربیاییم , حالا ما رو نمیخوان ؟ مهم نیست . دستشون درد نکنه تا همین جا ... فردایی هم هست و فردا مال ماست .... اونها مقصر یا بی تقصیر , ما آفریده شدیم و دنیا مال جوونهاست و ما حق حیات داریم . حالا باید چکار کرد ؟ چون دستمون تنگه و باید سختی بکشیم باید مدام نق بزنیم و سوهان روح دیگران شد یا باید تلاش کرد و از اشتباهات دیگران درس آموخت و زندگی رو ساخت ؟ یاد بگیریم انسان باشیم و انسان وار زندگی کنیم .... انتقام و خودکشی چاره زندگی نیست . زندگی یعنی مبارزه مثل نوزادی که متولد میشه از روز اول و شروع به تلاش ! تلاش برای بقاء تا روز آخر .. بیاییم راه درست زندگی کردن رو بیاموزیم . مهم نیست زندگی 2 روز باشه یا 100 سال , مهم اینه که چطور زندگی کنیم . 100 سال به بطالت یا دو روز به خوشی ؟!؟ اونطور که ما دوست داریم نه اونطور که خوشایند دیگرانه !
باید قدر هر چیزی رو دونست . همین شب یلدا که به نظر من برترین و زیباترین زمان توی سال هستش بهترین فرصت هستش که خانواده دور هم باشه و از دور هم بودن لذت ببرید . مگه چقدر همچین فرصت های قشنگی برای خانواده پیش میاد ؟ همیشه فرصت برای ناراحت بودن هست !!! پس از فرصت ها برای شادی و دلخوشی استفاده کنید .
آقایی که خانواده داری این توانایی رو داشته باش که با رفتارت شادی رو هدیه بدی به خانواده و کدوم فرصت از امشب بهتر .
خانمی که ستون خونه هستی انقدر ظرفیت داشته باش که پذیرای هر لحظه ای تو زندگی باشی . الان هم وقت شاد بودن هستش .
امیدوارم قدر لحظه لحظه زندگی رو بدونید . از همه این شب استفاده کنید !!! فرصت مناسبی هستش برای ابراز عشق و ... !!!

يلدا شب عاشقان بيدل است. يلدا شبی ست گيسو فروهشته به دامان. يلدا شب گره زلف يار است:

معاشران گره از زلف يار باز كنيد
شبى خوش است بدين قصه اش دراز كنيد
همیشه شاد باشید .

دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۵

غذا خوردن

غذا خوردن بخش مهمی از زندگی انسانها رو تشکیل می ده . به نظر خیلی ها از جمله خودم یکی از بهترین ساعت زندگی آدم لحظه خوردن غذاست ! آدم وقتی گرسنه باشه نه دین داره نه ایمان نه آبرو و ... اما وقتی که شکم سیر شد دوباره همه اینها برمی گرده سر جاش !!
چند وقتی هستش که ورزش رو شروع کردم ! و تصمیم گرفتم چند کیلویی چاق کنم ! چون میدونم دوران آموزشی لاغر میشم !!! طفلکی نادر !!!
امروز از اون روزهایی بود که من خیلی کار داشتم . صبح چند تا چک داشتم که باید پول واریز میکردم و از طرفی باید چند تا آژانس املاک هم سر میزدم . عصر بود خسته مفرط رسیدم خونه و اومدم تو اتاقم تا به حساب های خودم برسم .
بعد از چند دقیقه احساس کردم دست هام داره میلرزه و اصلا حالم خوب نیست !!! تو همین حین رضا گفت :
- نادر حالت خوبه ؟
چطور مگه ؟ نه !!!
- چی شده ؟
فقط سرمو گرفتم و چشم های خودمو بستم ! حال خوبی نداشتم . احساس میکردم انرژی فوق العاده زیادی رو دارم از دست میدم !!!
به رضا گفتم نگران نباش ! تا نیم ساعت دیگه حالم بهتر میشه ! احساس کردم بد جوری گرسنه شدم !!!!!!!! برای اولین بار بود که همچین حالتی پیدا میکردم
رفتم آشپز خونه و سریع 2 تا تخم مرغ نیمرو کردم و مشغول خوردن شدم . باورم نمیشد هر چی بیشتر میخوردم لرزش دست هام کمتر میشد (!) و حالم بهتر میشد !!. بعد از یخچال میوه برداشتم و شروع کردم به خوردن . بعد رفتم سراغ شیرینی های شکری شرکت ویتانا که خیلی خوشمزه هستش ! در عرض نیم ساعت فقط خوردم !!!!
برای من خیلی عجیب بود . حدس زدم شاید به خاطر ورزش های من باشه !!!
تلفن رو برداشتم و زنگ زدم به یکی از دوست های خودم که حریف تمرینی من هستش .و حالت خودم رو توضیح دادم .
سلام مصی !!! (مصطفی) . دارم میمیرم .
- خدا نکنه . چی شده .
جریان رو گفتم .
- نادر یه سوال بپرسم ؟
بپرس
- تو غذا خوردن رو دوست داری ؟
فوق العاده زیاد و خیلی هم لذت میبرم !!!
- چقدر تو روز معمولی میخوری ؟
معمولی ولی کمی بیشتر !!!!!!!!
- ببینم تو داری چاق میکنی ؟
از کجا فهمیدی ؟
- چقدر میخواهی چاق کنی ؟
تا 5 کیلو خوبه !!!
- نادر تو سنگین ورزش میکنی و از طرفی قصد افزایش وزن داری سه وعده نمیتونه به بدنت جواب بده !!!!!!!!!!!!!!!
و شروع کرد نیم ساعت در مورد سوخت وساز بدن و رابطه اون با ورزش و مواد پروتئینی و ... صحبت کردن !!
حالا چی کار کنم ؟
- حداقل باید 5 وعده بخوری !!!!
و شروع کرد یه بند که باید چی بخورم و چه جوری بخورم و کی بخورم حرف زدن.

بعد از اینکه مکالمه تموم شد رفتم تو فکر و اینکه حالا اصلا من اومدم خیلی شیک تعداد وعده غذایی خودمم هم زیاد کردم ولی دوران آموزشی رو چی کار کنم !
عجب گیری کردم من ! فکر کنم اگه شبی نصفه شبی گرسنه بشم باید چی کار کنم ؟!!!!!!!!!!!!

دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۵

شرارتهای کودکانه



میگن شرارت اکتسابیه ! اما من عقیده دارم هم اکتسابیه و هم ذاتی هم ارثی ! خودم دلایل زیادی دارم براش و به عینه برام ثابت شده .
دوران کودکی فقط آتیش میسوزوندم !!! جوری که هنوز که هنوز هستش توی جمع های فامیلی و دوستانه حرف من به میون میاد !
همیشه دوست داشتم مسائل مختلف رو بشناسم . ببینم . لمس کنم . حالا چرا میگن من آتیش میسوزوندم دلیل داره :
عجیبه ولی من هر جایی که میرم مخصوصا برای اولین بار و یا اینکه می خوام کاری برای بار اول انجام بدم ماجراهایی پیش میاد که من فکر میکنم تو بچگی هم همین قضیه صدق میکرده !! البته خودم قبول دارم که کمی ذاتم خرابه و شرارت دارم !!!!!!!!!!!!

- وقتی بچه بودم از دیوار راست بالا میرفتم !!! به قول مامان نمیشد تو رو تنها گذاشت !!! یکی از دسته گلهایی که هنوز هم بعد از 17-18 سال یادم مونده و هنوز هم وقتی توی خلوت بهش فکر میکنم غش غش می خندم , ماجرای برداشتن ریش تراش عمو از تو ساکش و زدن به صورت خودم بود !!! عمو اینا اومده بودن خونه ما و من برای اولین بار دیدم که عمو با ریش تراش داره صورتشو میزنه !!! برای من خیلی جالب بود ! برای همین منتظر فرصتی بودم که هیچ کس نباشه و من برم سر وقت این ریش تراش !!!
هیچ کس خونه نبود بعدازظهر ! بیچاره رضا بچه ساکتی بود و هر ماجرایی براش پیش میومد به خاطر من بود !!! با رضا رفتتیم سر وقت ساک عمو و من ریش تراش رو برداشتم زدم به برق و به رضا گفتم بیا بمال رو صورتت !!!!!
ولی رضا گفت نمیخوام !!! بعد خودم شروع کردم خیلی شیک استفاده کردن از این وسیله که فکر کنم 5 سالم بود !!!! تو همین حین همه اومدن خونه و منو در حال استفاده از ریش تراش دیدن !!!!!!!!

- یک بار رفتم سر وقت کمدی که تلوزیون روی اون بود . همین که رفتم کمد و گرفتم !!! کمد نمیدونم چی شد که برگشت روی من و تلوزیون افتاد زمین و میز هم روی من !!!! شانس آوردم که تلوزیون روی سرم نیفتاد!!! تلوزیون خورد خورد شد ! من همینطوری یکساعت زیر کمد بودم و تکون نمیخوردم !!!!!!!!!!!!!

- یک بار که عمه اینا اومدن خونه ما ! من رفتم دیدم که در نیسان آبی رنگ شوهر عمه بازه !!! ماشین توی خیابونی بود که کمی سرازیزی داشت . من رفتم دستی ماشین رو آزاد کردم و نیسان رو به سمت سرازیری هل دادم و داد زدم ماشین رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! الان که دارم ینو مینوسیم خودم غش کردم از خنده !!!! بیچاره شوهر عمه !!! یک کیلومتر دوئید تا به ماشین رسید !!!!

برخلاف خیلی از افراد من بیشتر دوران گذشته همراه با احساس اون موقع یادمه . واقعا دوران خیلی زود میگذره .
شاد باشید.