یکشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۶

مطلبی بین مطالب سیستم

وای که این چند وقته چقدر من کار دارم .
واقعا چقدر مشکل سر راه یک فرد قرار میگیره که میخواد یه کاری رو از بیس شروع کنه . از همه بدتر اعصاب و روان واسم نمونده !!! چند روزی بود پریود روحی بودم .
از دیروز فقط انرژی خودم رو متمرکز کردم که تحت هر شرایطی آرامش خودم رو حفظ کنم و اصلا اجازه ندم که مشکلات بر من غلبه کنه .
از طرفی هم مساله خدمت فوق العاده داره من رو اذیت میکنه .خیلی زیاد . تا اینکه با پیگیری های خودم از طریق اداره پست و حوزه نظام وظیفه تهران و تبریز فهمیدم که تاریخ اعزام خورده برای اول اردیبهشت ماه . از امروز هم که یه سر دارم چوب تو لونه زنبور میکنم تا بتونم به نحوی محل آموزشی رو خودم تعیین کنم !!! امیدوارم بتونم نتیجه بگیرم .

دیروز بعد از کلی خستگی اومدم مثلا استراحت کنم که دیدم موبایلم میگه باید برم بانک و به حساب پول واریز کنم . بدون اینکه لباس عوض کنم خیلی زود رفتم بانک ولی انقدر خسته بودم نمیتونستم سر پا وایسم و اصلا متوجه نشدم که کارمند بانک برای من چک رمز دار صادر کرده به جای دادن ایران چک !!! وای خدا ! من هم به شعبه ای که صادر شده بود نگاه نکردم . چک رو گذاشتم توی کیف و خیلی سریع رفتم بانک صادرات تا بتونم چک رو بخابونم به حساب .کارمند بانک گفت آقا باید برید شعبه ... !!!
برق سه فاز از سرم پرید .
زنگ زدم به محسن پسر خاله و گفتم به دادم برس ! من نه وقت دارم ونه توان !
گفت نادر من دانشگاهم و شب میام چک رو میگیرم .
گفتم باشه .
آخر شب رسیدم خونه و طبق معمول برای سرحال شدنم رفتم یه دوش گرفتم .
یکی از لذت بخش ترین لحظه های زندگی به نظر من حموم رفتن و دوش گرفتن هستش . فوق العاده هستش .
کمی سرحال شده بودم . اومدم تو اتاقم و یه آهنگ ملایم روشن کردم و رو تخت دراز کشیدم . آخ چه لذتی داشت . تو حال و هوای خودم بودم که موبایلم زنگ زد !!!
- هورااااااااااااااااا ما داریم میام !!!!
دیونه ها!!
خلاصه آخر شب محسن با سعید و خاله اومدن خونه ما .
یک ساعتی موندن و من چک رو دادم به محسن . و موقع رفتن دیدم سعید یه چشمک حواله من کرد !
اشاره کردم که چی میگی ؟
یواشکی گفت :
- نادر تورو خدا یه کاری کن من امشب پیش تو باشم !
تو مگه دانشگاه نداری فردا پدر سوخته !!!
- چرا ولی نادر پیش تو خیلی خوش میگذره . یه کاری کن تو رو خدا!!
چی شده سعید آدرنالین خونت اومده پائین ؟
- بابا تو فردا میری سربازی دیگه فرصت نمیشه. باشه ؟
باشه .
خلاصه گفتم خاله امشب سعید بمونه اینجا . و خاله گفت آخه فردا باید بره دانشگاه و هیچی همراهش نیست .
مهم نیست خاله جان ! و خالی موافت کرد
خلاصه سعید ذوق مرگ شده بود .
با اینکه خسته بودم گفتم بدم نشد حداقل کمی میخندیم .
خلاصه بعد از خوردن شام میوه رو سعید آورد تو اتاق . منم رفتم چایی رو با قوری آوردم گذاشتم روی بخاری !! و فنجون و ... .
حدود یک ساعتی صحبت کردیم . از هر دری زدیم !!
همیشه نمیدونم چی میشه که بعد از مدتی سر جک های بی ناموسی باز میشه !!!!
به زن رشتیه میگن شما موقع عشق بازی با شوهرتون حرفم میزنین ؟ میگه خوب اگه زنگ بزنه آره.
یه روز یه قزوینی به زنش میگه: من بچه میخوام. زنش طلاقش میده!

رشتیه عروسی می‌کنه، شب اول با خانوم میرن تو حجله. فردا رفقا ازش می‌پرسن، خوب چطور بود؟ حال داد؟! میگه:‌ اَووو! نخیر، کار یه شب و دو شب و یه نفر دو نفر نیست.
یه روز یه یارو میره داروخونه میگه آقا یه کاندوم مشکی بدید دکتره میگه برا چی مشکی میگه آخه میخوام به همسر دوستم تسلیت بگم.
ترکه رشتیه رو تو خیابون می‌بینه، بهش میگه: سلاااام اکبر آقای گل! رشتیه میگه: دیگه سلام بی سلام، خانم مُرد.
یه ترک میره با یه پیرزن عروسی میکنه بهش میگن چرا اینو گرفتی؟ میگه الان چروک مده!!

خلاصه کمی میوه میل فرمودیم !!! بعد گفتم واستون هیجان دارم .
- چی ؟
فیلم .
رضا و سعید موافقت خودشون رو اعلام کردن .
فیلم خیلی جالبی بود و گلچین فیلم هایی بود که من خیلی دوسش دارم . خلاصه بچه ها ترکیده بودن از خنده . حالا ساعت 2 بود .
انقدر سعید هیجان زده شده بود که حد نداشت .
سعید خوبی ؟
- نادر خیلی با حالی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با حالی از خودتونه
خلاصه بعد از فیلم انگار این بشر نمیخواست بخوابه !!! رضا طبق معمول رفت بخوابه .
من و سعید هم رفتیم چند تا کلیپ ببینیم . خلاصه موقع خواب رسید .
اتاق من توی زمستون سیبری هستش !!! برای همین دو تا پتو دادم به سعید گفتم بیا !!!
حالا خود من داشتم لباس هامو میکندم .
- تو لخت میخوابی اون وقت به من دو تا پتو میدی .
ساده ای سعید ! من هم الان دو تا پتو میخوام با اتاق من نمی تونی شوخی کنی . من عادت ندارم با لباس زیاد بخوابم .
- آخه تابستون ها اینجا خیلی گرمه !!!
سعید جان اتاق نادر هستش !!!! کنار بیا .
- هر چی تو بگی .
حدود نیم ساعت داشتیم در مورد مساله پتو . خواب و ... صحبت میکردیم که رضا گفت :
تو رو خدا من خوابم میاد . نادر تو دیوونه مگه خسته نیستی !!! حقته که بری سربازی !!!!
من و سعید از بچگی خاطرات تا حدودی زیادی داریم . شروع کردیم خاطرات رو تعریف کردن . خاطراتی که فقط مو به تن خود من سیخ شده بود .
واقعا خیلی جالبه . چهره ای معصوم ! درونی به مثال آتشفشان .

خلاصه خوابیدم . و صبح سعید باید میرفت دانشگاه .
- نادر امتحانام تموم بشه میخوام یک هفته بیام پیشت !!!!!!!
داشتم گشتی میزدم بین مطالبی که تو وبلاگ نزاشتم ولی تو سیستم هست و اینو پاپلیش کردم . یک خاطره قبل از دوران خدمت .

شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۶

شریک جنسی

شریک زندگی . عشق . احساس . پیشرفت . شریک جنسی . سکس .
مطلب کاملا بی ناموسی !!
چقدر عنوان مطلبم زیاد شد . ولی مهم نیست مطلب بسیار مهمی میخوام بنویسم که ایهاالناس بیائید بخونید .مخصوصا عزیزانی که تازه تو این ایام شادی مزدوج شدن و میخوان ترتیب همو بدن و حسابی از خجالت هم دربیان و تو زفاف هم اولین کلنگ زندگی رو تو آغوش هم بزنن .
امروز میخوام کمی هم جنس های خودم رو ارشاد کنم تا لذت ببرن از زندگی .
مقدمه و عقیده من :
از خودم بگم که میگم : دست تو دست هم برای هم کنار هم زندگی بسازیم . یعنی اینکه آقا و خانم ها وقتی میگید من برای توام و تو برای من : عمر و جون و لحظه ها و احساسات و وجود و نگاه و لذت "فقط و فقط " برای هم باشه . زن برای مرد و مرد برای زن از هر حیث و پیشرفت زندگی . زندگی که سازنده اون و ستون اون رو آقا و خانم تشکیل میدن . این درست که همیشه انتظار داریم زن به عنوان مکمل مرد فقط خودش و وجود خودش رو در اختیار مرد قرار بده و به قولی وفادار به مرد و زندگی خودش باشه و مساله ای منطقی هم هست و اگر به غیر از این باشه باید فقط شاشید به وجود همچین کسی . ولی مرد چی ؟ اگر زنی وفادار هست و پایبند به زندگی مرد حق داره وجود کس دیگه ای رو اختیار کنه ؟
عقیده ای برای خودم دارم که خیلی از هم جنس های من با مخالف هستن . و اون این هستش که مرد هم هیچ فرقی با زن نداره و مثل میوه چهار فصل میمونه و فقط بایدخودش و احساسش و ... برای کسی که کامل کننده زندگی و خودش هست نثار کنه و اون کسی نیست جز همسر آدم . شریک زندگی . فرقی نمیکنه خانم باشیم یا آقا باید وفادار به عشق و احساس و پایبند به زیباترین و مقدس ترین مساله زندگی .
حالا هر کی مخالفه نخونه !!! ها ها ها .
این ایام تعطیل بر همه زن و شوهر ها مبارک که ایام ایام سکس بود و حال !!! البته حال رو میشه تو هر چیزی دید مثلا من خودم اونو توی رختخواب و ... میبینم !!! امیدوارم که نهایت استفاده رو از هم برده باشید و ایام به کامتان .
حالا خوب روحیه منم حساس و این ایام رو فقط با آرزوی لحظه های خوبتر برای همه زن و شوهر ها گذروندم .
اومدم کمی مردهای گاگول رو راهنمائی کنم مخصوصا اونهایی که تازه رفتن سر خونه زندگی خودشون . نقاط حساس خانومتون رو بشناسید . حداقل سعی کنید بشناسید چون سکس با عرض معذرت فقط تلمبه زدن نیست و این روش سکس نیست !
اجازه بدید سطح سواد سکستون رو کمی بالا ببرم و برای ادامه مطلب و روشن شدن موضوع نواحی ممنوعه خانم ها رو براتون بگم :
مجموعه تناسلی خانم ها خیلی حساس هستش و پیچیدگی جالبی هم داره :
Mons Veneris : پوبيس
Clitoral hood
Clitoris : حساس ترين نقطه دستگاه تناسلی
Labia Major
Labia minor
Urethra : مجراي ادرار
Vagina : واژن
Perineum
Anus : مقعد
ناحیه های حساس بدن خانم ها :
خیلی از مردها هستن که زمانی که تو اغوش هم میرن و تو جود هم حل میشن رو تخت خواب نمیتونن زن رو به ارگاسم برسونن . آقایون همیشه زود ارضا میشن و زود به ارگاسم میرسن ولی برعکسش خانم ها اینطوری نیستن باید , هم از نظر روحی و هم عاطفی و در نهایت جسمی ارضا بشن تا به ارگاسم کامل برسن و این به عهده شریک جنسی اون هستش .
سکس مقدسه ! چرا ؟ اگر همین آقایون عشقبازی بدون عشق داشته باشن که خیلی ها تجربه میکنن بخوبی انزجار درونی بعد از تموم شدن ماجرا رو به یاد میارن و این همون مساله ای هستش که خودم بارها شنیدم از همجنس های خودم وقتی با زنی همخوابه شدن که فقط هدفشون سکس بی عشق و عشق بازی بوده , بعد از ارضا شدن احساس میکنن از اون زن متنفرن ! دقیقا مثل رابطه مردان با زنان فاحشه ! در صورتیکه وقتی سکس با عشق بازی همراه باشه یک نوع علاقه قلبی هم بوجود میاد ! برای اینکه چنین وقایعی پیش نیاد حضرات عزیز باید بدن زن مورد علاقه خودشونو بشناسن :

در بدن خانم ها نقاطي هست که در عصب حسي تمرکز بيشتري دارن و تحريک اونها لذت خاصي ايجاد ميکنه و گاه زن رو به حالت جنون میرسونه ! اين نقاط به کل ناحيه تناسلي زن رو در بر ميگيره در درجه اول اما تنها به اون نقطه خلاصه نمیشه و خیلی وسیع تره .
- آقایون گرامی بدونید که کليتوريس حساس ترين نقطه بدنه یک خانم هستش!! سعي کنيد تحريکش کنيد ولي به ياد داشته باشين که بعضي مواقع زيادي حساس میشه و یا در بعضی افراد بیش از حد حساسه و نبايد مستقيما و بدون ظرافت و رطوبت و ... لمسش کنید . " قشنگ با ظرافت کار کنید ! تیله بازی نیست که عزیزانم "
- حتما بايد رطوبت و Lubrication کافي در موقع تماس وجود داشته باشه که این رطوبت از طریق بوسیدن و عشق بازی و تحریک نواحی فوقانی بدن , خود به خود ترشح میشه و یا با کمک مواد موضعی . ضمنا تحريک غير مستقيمش از طريق انتخاب زاويه مناسب هنگام سکس به اندازه کافي باعث تحریکش میشه .
- از Oral sex "سکس دهاني " هیچ وقت غافل نشيد هم جنس های عزیز من که میتونید با این کار زن خودتون رو به بهشت ببرید ! البته یک نکته مهم برای خانم ها ,قبل از این کار حتما استحمام کنید تا تمایل و رغبت مرد به انجام این عمل بیشتر بشه !!! چون ترشحات شما زیاد و باید تمیز باشد و حسابی به خودتون برسید .

اما نقاط حساسی غیر از نقطه ممنوعه خانم ها :

1- لبها : بوسيدن لبها نه تنها لذت جسمي بلکه اثر رواني بسيار خوبي داره. فراموش نکنيد که اين پديده زيبا و عجيب یعنی بوسيدن فقط منحصر به آدمهاست و در واقع نمونه متعالي عشقبازيه."آی آی بعضی ها دوست دارن این بوسه رو همه جا رو البته منظورم خودم نیستما!!!"

2- سینه ها و مخصوصا نوک سينه ها : کمی صبر کنید باید خانومتون رو بشناسید و ببینید چقدر از فشار سینه خوشش میاد ! ها خیلی حساس هستن و سينه هايشون با فشار کمی درد مي گيرد و بعضی ها هم زیاد نه و عاشق فشار هستن . "بعضی ها هم عاشق سینه و نوک سینه و ... هستن !!!!!!!!"

۴- مُچ بعضي دختران حساسه . یادتون باشه که اين نقاط در افراد مختلف متغيره و بعضی ها بهش حساسن و بعضی ها هم حسی ندارن !
5- بوسيدن لاله و نرمه گوش , بازو و حتی زیر بغل !!!
6- گردن: اينم از نقاط جنونه... هُرم گرم نفس یار و کلمات محبت آميزتون رو از گردن معشوقتون هیچ وقت دريغ نکنید ولي خیلی خیلی مواظب باشيد جاي مکش شما روي گردن خانومتون نمونه که همه میتونن ببیننش و بقول معروف تابلو میشه ... !!!
7- کون !!!!: اينجا رو که هر دو طرف کشته مرده اش هستن البته " منظورم اصلا و ابدا Anal sex نیست " فردا نرین بی ناموسی به بار بیارین بگین من گفتم !!!!!!! یاد بگیرید با هر جایی با ظرافت کار کنیدو اصولش چی هستش نه اینکه ...!!!!
8- پشت زانوها و ساق ها و کلا پاها و مخصوصا داخل و بین رانها : اصلا نياز به توضيح نداره .
9- بالای واژن و ناحیه زیر ناف معروف به نفطه خیالی G spot !!!!! فشار دادن با کف دست و یا لمس این ناحیه در موقع نزدیکی تاثیر عمیقی روی خانومتون میذاره ! به عرش میتونید ببرید .

نتیجه گیری غیر اخلاقی :
میدونم الان صد نفر میگن چرا اینها رو میگی و یا هزاران لقب و فحش خوار – مادر رو نثارم میکنن اما علت نوشتن من در این مورد فقط یک چیز بوده ! متاسفانه به جرات میتونم بگم 99% زنان , به شریک زندگی خودشون نمیگن چکارشون بکنه ! همین چند وقت پیش تو سازمان یکی از دوستان متاهل صحبت میکردم بهم میگفت خانمم خجالت میکشه از اینکه بهم بگه فلان جای منو بمال و یا ببوس و دست بزن و اینطوری با من کار کن که بیشتر خوشم میاد ... ! گفتم آخه خانم تو که جلوت لخت مادر زاد میشه و دیگه هیچ حریمی بنام شرم و حیا بینتون باقی نمی مونه پس وقتی تا نهایتش با هم میرید دیگه چه جایی باقی میمونه برای خجالت کشیدن خانمت؟!؟ و کلی تعجب کردم .
آخه یک مرد از کجا روحش خبر داره که خانمش مثلا کجای بدنش خیلی تحریک میشه ؟ مخصوصا که آقایون خیلی مسائل رو نمیدونن ؟ درحالی که آقایون راحت عنوان می کنن ! بی هیچ رو دربایستی به زنشون میگن با فلانشون چه کارهای بی ناموسی ای انجام بدن !!!! , زن ها هم باید وقتی رفتن تو دنیای شیرین ! آستین ها رو بدن بالا ! من قبلا در مورد پریود نوشتم تا خیلی ها بدونن که اصلا این بلای جون زنها برای چی اتفاق میافته و چرا باید باشه و چه عوارض و علائمی داره که خیلی از هم جنس های خودم ازش بی اطلاع هستن و چیزی نمیدونن و همین باعث دردسرهای جدی برای خانمها شده !! و خیلی هم خوشحالم که تونستم خیلی از دوستان رو آگاه کنم در این مورد . ولی میدونم هنوز هستند خیلی از پدرها و شوهرها و پسرهایی که اصلا نمیدونن پریود یعنی چه و چه عوارضی برای زن و دختر بوجود میاره و به همین دلیل رفتارهایی غیر انسانی با دخترانشون در پیش میگیرن و اونو به حساب پتیاره بودنش میذارن ! همه این اطلاعات از واجبات زندگی ما انسانهاست و جایی برای شرم نباید وجود داشته باشه چون سر خوردگی و سرکوب حس جنسی در انسان باعث کدورت و سر خوردگی و افسردگی و جدایی و خیانت و احساس یاس و شکست در زندگی می کنه . پس یاد بگیریم خجالت رو بذاریم کنار و از طریق عقلانی و منطقی و اون طوری که دوست داریم , به این حسمون احترام بذاریم و عمل کنیم بهش !

جمعه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۶

نادر

سر درد
من مریض نمیشم !! نمیشم ! نمیشم ولی وقتی مریض میشم همه باید نگران حالم باشن چون واقعا اساسی و حسابی به هم میریزم و تو همون چند روزه بیماری چند کیلویی هم لاغر میشم و بی حال میشم و خلاصه رو به موت !!!
بیشتر مواقع هم این غذای های غیر خونگی دردسر ساز میشه برای من مثل الان .
چند روزی هم هستش که یه سر درد عجیب و غریب دارم که فقط باید آمپول بزنن تا آروم بشم . یه پام شده خونه یه پام بیمارستان !!!!! خیلی از این دکتر و پزشک جماعت خوشم میاد باید هفته ای چند روز هم برم خدمتشون تا سوراخ سوراخم کنن و دارو بنویسم و از این مسائل !!!
خلاصه بی تعارف بنویسم که دارم دست و پنجه نرم میکنم با این سردرد لعنتی و شدید .
دلمم از همه عالم گرفته . دوست دارم برم کوه انقدر برم بالا تا برسم به آبشار دوست داشتنی خودم . روبروی آبشار دوقلو رو تپه زیر آفتاب دراز بکشم تو اون ارتفاع و کلاه رو بزارم رو سرم و با صدای آبشار به خواب برم و به هیچی فکر نکنم . به هیچی هیچی .
دلم گرفته .

شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۶

روحت شاد محمد رضا

محمد رضای عزیز خیلی زود حلقه دوستان دوره دبیرستان رو بعد از مهدی کوچیکتر کردی .

رهگذار عمر , سیری
در دیاری روشن و تاریک
رهگذار عمر , راهی
بر فضایی دور یا نزدیک
کس نمی داند کدامین روز می آید
کس نمی داند کدامین روز میمیرد....
چیست این افسانه هستی خدایا چیست؟
پس چرا آگاهی از این قصه ما را نیست؟
کس نمی داند کدامین روز می آید
کس نمی داند کدامین روز میمیرد....
صحبت از مهر و محبت چیست؟
جای آن در قلب ما خالیست...
روزی انسان بنده عشق و محبت بود
جز ره مهر و وفا راهی نمی پیمود
کس نمی داند کدامین روز می آید
کس نمی داند کدامین روز میمیرد...

جمعه، تیر ۰۱، ۱۳۸۶

حرف های من

حرف های من :

زندگی باید کرد و توی جمع عزیزانمون هیچ ابزاری به اندازه مهر و محبت نمیتونه تو عمق قلب ها رسوخ کنه . شاید قشنگترین و پر مفهمو ترین کلمه ای که میشه همه احساس رو برای خانواده برای عزیزتون برای همسرتون و ... بیان کرد دوست دارم باشه . امشب دلم خیلی گرفته .

چون مطلب امروزم توش پر از غمه و غصه و من هم از غم و غصه بیذار و متنفر , برای همین اول یه جوک مینویسم برای دست گرمی:
-
پسره داشته تو پارک راه میرفته یه دختره رو میبینه، بهش میگه: جیگر! پستوناتو بخورم! یه پیره مرده اون نزدیک نشسته بوده، میگه: بابا تو که دندون داری بیا اینو بخور من اونو بخورم.


امروز شب جمعه هست ! انگار همین دیروز بود . می دونین از چی حرف میزنم ؟ از اون زلزله ای که باعث مردن و از بین رفتن 55000 نفر شد . بله زلزله بم رو میگم .


- انگار همین دیروز بود که بچه های بی گناه بمی به مادر و پدرشون شب بخیر گفتن و رفتن خوابیدن و دیگه از خواب بیدار نشدن ....
- انگار همین دیروز بود که بعضی از اهالی شهر از دست هم دلخور بودن و آرزوی مرگ هم رو میکردند و شب که شد و رفتن خوابیدن , فردا صبح به آرزوشون رسیده بودن ...
- انگار همین دیروز بود که زندانیان بمی در حسرت آزادی با حسرت به پنجره های زندان چشم می دوختند تا بتونن برگردن به جمع گرم خانواده خودشون ... زمین لرزید و اونها آزاد شدند هم از زندان بند هم از زندان تن ...
- انگار همین دیروز بود که کنکوری های بمی در تب و تاب خوندن کنکور بودن برای فتح کردن درهای بسته دانشگاه و خواب و خوراک رو به خودشون حروم کرده بودند و به آرزوهای شیرینشون بال و پر میدادن , ولی صبحی دیگه وجود نداشت و فردایی نبود تا بتونه باعث آزارشون بشه ...
- انگار همین دیروز بود که بعضی زن و شوهرهای بمی قرار بود شنبه بلند بشن برن دادگاه برای جدایی , اما شنبه نشده برای ابد از زندگی جدا شدند ...
- انگار همین دیروز بود که خانواده ای باز هم مثل شبهای قبل با شکم گرسنه به رختخواب رفت تا دوباره روز بشه و به این فکر کنن که چطور میتونن شکمشون رو سیر کنند اما دیگه صبحی نبود تا اونها گرسنه باشن ...
- انگار همین دیروز بود که بیماران بمی با هزار امید و آرزو به بهبودی , داخل رختخواب شدن اما صبح اون روز همگی شفای کامل پیدا کردند ...
- انگار همین دیروز بود که زن و شوهرهای جوون بمی به زفاف هم رفتند و شب آغاز زندگی رو در آغوش هم زدند و با هزار امید و آرزوی کوچک و بزرگ چشمها رو بستند برای دیدن رویایی شیرین , اما صبح آرزوهای اونها هیچ وقت طلوع نکرد ...
- انگار همین دیروز بود که زن و شوهر جوانی چشم انتظار یک نوزاد بودند و ثانیه شماری میکردند برای در آغوش گرفتنش اما هیچ وقت این فرصت رو نیافتن تا به گونه فرزندشون حتی بوسه ای بزنن ....
و .....
این سرنوشت همه ماست . یک واقعیت تلخ نهفته در سرنوشت ما انسانها . چیزی که روزی اتفاق میافته و اسمش مرگه . یکی در رختخواب . یکی در تصادف و .... همه ما و اونهایی که فکر میکنند عمر نوح دارند و یا عمر جاودان , این بهترین عبرت برای اونهاست . یک درس از دانشگاه زندگی ... ! کی فکر میکرد بمی ها شب بخوابن و صبحی براشون آغاز نشه ؟ چه اون جوون 20 ساله سالم و تندرست که امید داشت چندین سال عمر کنه و چه اون پیرمرد و پیرزن 90 ساله ! هزاران جوان مردند اما یک پیرمرد 80 ساله نجات پیدا کرد ! هزاران انسان قوی مردند اما یک نوزاد 3 ماهه ناتوان نجات پیدا کرد ... ! این درس عبرت خوبیه برای ما زندگان تا بدونیم تار و پود زندگی ما به هیچ بنده ! انسان روی حباب تردید زندگی میکنه و هر زمان امکان داره پوسته شفاف و نازک این حباب بشکنه و انسان نابود بشه . وقتی اینها رو میبینیم و میدونیم چرا عبرت نمی گیریم ؟ چرا باز هم همه چیز رو فراموش میکنیم ؟ همه اونهایی که از هم کینه دارن ! همه اونهایی که زندگی رو به خاطر دلایل پوچ و بی منطق به خودشون و دیگران زهرمار میکنند . همه اونایی که فکر میکنن با ناراحتی کاری از پیش میره . همه اونایی که فکر میکنن با مشکلات زندگی به پایان رسیده . وقتی زندگی اینقدر کوتاهه و اینچنین به تار مویی بند شده چرا قدر لحظه لحظه خودمون رو نمی دونیم و مدام میخواهیم از حق دیگران برای خودمون پل پیروزی بسازیم ؟
اصلا چرا غمگین ؟ چرا افسرده ؟ چرا بیمار ؟ چرا محزون ؟ چرا نا امید ؟ مگه ما مردیم ؟ مگه دستمون از زندگی کوتاهه ؟ وقتی که زنده هستیم چه معنی داره زانوی غم به بغل بگیریم ؟ چرا نخندیم ؟ چرا نخندونیم ؟ چرا شادی خلق نکنیم ؟ وقتی که هنوز فرصت هست , وقتی که خورشید برای ما و بخاطر ما فعلا داره طلوع میکنه پس ما هستیم و اگر غمگین و نا امید باشیم جنایت کردیم . تا وقتی زنده هستیم باید مبارزه کنیم . بیشتر حرفم با اونهایی هست که فکر میکنن با یک اتفاق دنیا به آخر میرسه ! هم من هم تو هم شما , همه ما درد داریم تو زندگی . اما اگه قرار باشه صبح تا شب غصه بخوریم که سنگ رو سنگ بند نمیشه ! خودم اگه بخوام غصه هامو بریزم بیرون صد سال عمر هم کمه برای بازگو کردن اونها ! اما سعی می کنم شاد باشم حتی شده با گول زدن خودم و سرخ نگه داشتن گونه هام با سیلی !
خیلی ها فکر میکنن با مرگ و جدایی یک عزیز باید با زندگی وداع کرد ! فکر میکنن بخاطر فقر باید تا ابد تن به هر کار کثیفی داد ! فکر میکنن بخاطر یک بیماری بی درمان , باید دست از زندگی شست ! در صورتیکه زندگی زیباست به این شرط که بفهمیم تا وقتی زنده ایم دنیا مال ماست . چه اینجا چه اونجا , آسمون یک رنگه و این دست خودمونه که مکان زندگی خودمون رو طوری انتخاب کنیم که در اونجا راحتیم . شاید نشه , حالا نمیشه اما اگه هدفمون رفتن باشه بالاخره روزی میشه !زیاد دور نیست . می شه طوری زندگی کنیم که رضایت داریم .

سخن آخر اینکه واقعا تو زندگی هیچ مساله ای ارزش اینو نداره که بخواهیم لحظه های شیرین رو به هم بریزیم .همه مسائل با صبر و آرامش و تلاش و سعی حل میشه .

همیشه شاد.

دوشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۶

جهنم سبز

خوب بالاخر مشخص شد که پادگان آموزشی من کجاست !!! جائی که به جهنم سبز معروف هستش . جائی که از کسانی که اونجا خدمت کردن می پرسی چه جور جائی هستش بهت میگه :
جای بدی نیست !!! فقط خروس اونجا تخم میکنه !!!!!
پادگانی که بعد از صفر پنج کرمان به عنوان سخترین پادگان ارتش محسوب میشه که اسمش هم میاد همه پسر های عزیز اپیلاسیون میکنن !!!!
پادگان عجب شیر ارتش .
روز چهار شنبه هم بلیط من هستش . سفری در پیش دارم که فقط باید هنر گذروندن لحظه ها رو داشته باشم .
امروز من ساک خودم رو بستم . میگن هر چه خار آید تو پادگان به کار آید :
وسائل بهداشتی :
صابون . پودر رختشویی به مقدار کم . شامپو . ژیلت و تیغ . اسکاچ !!!! ریکا کوچیک !! بطری خالی .خمیر دندون . مسواک درپوش دار. مام . خلال دندون !!!!!!!!!!!!!!! دستمال کاغذی جیبی.حوله .


بریم سر وقت دارو :
پماد آ د .
پماد موضعی تتراسایکلین واسه اینکه اگه زخمی شدم بتونم استفاده کنم . بیچاره بدن لطیفم !!!!
چسب زخم !!!
سرما خوردگی ! اونجا سرد هستش .
پماد تریا مسیکورت ان ان . واسه اینکه عرق سوز شدم استفاده کنم . حتما بعد از آموزشی میرم دکتر پوست .پوست بدن من هم فوق العاده حساس هستش !
ایبوپروفن واسه سر درد .
پماد گیاهی ملیسان .
آموکسی سیلین
سی لاکس واسه یبوست !!!! غذا اونجا نمیدونم چی میخواد به سرم بیاره .قرص یدوکینول هم واسه اسهال گرفتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ویتامین ب9 . ویتامین e . مینرال هم چند تا گذاشتم . فارماتون هم با خودم میبرم .
داروهای مربوط به غضروف پاهای خودم .
و کرم مرطوب کننده .
کرم ضد آفتاب . کرم کیریستال واسه پاهام .

اما لباس :
شورت زیپ دار و زیپ ندار !!!!! به مقدار زیاد . من عادت دارم زیاد حموم میرم .اونجا هم بشین پاشو پس لازم هستش که حسابی بهداشت رو رعایت کنم .
زیر پیراهن کاملا نخی !!!!
لباس گرم !
پیراهن دو عدد . !!!!

خوراکی :
بیسگوئیت ساقه طلائی .قابل توجه مسئولین شرکت مینو !!!!! با بوفه های پادگان حتما قرار داد ببندید . کمی دید بیزینسی انبارهای شرکت رو خالی می کنه !!!!
تن ماهی . خرما خشک . توت . آجیل اعلا هم از تبریز میخرم .

وسائل های دیگه مثل
کش 2 متر !!! نخ و سوزن . کیسه فریزر !!! قیچی کوچیک . چسب نواری . خودکار . دفتر یادداشت . ساعت مچی .
قاشق . لیوان . بشقاب . در باز کن . لیف !!!!!!!!!!!!!!

خسته شدم . یه سری وسائل دیگه !!!
حالا شما خودتون حساب کار و کنید که چه شرایطی در انتظار من هستش .

واسم آرزوی موفقیت کنید . پیش به سوی جهنم سبز

چهارشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۶

خدمت

می دونید خوبی خدمت چی هستش ؟ اینکه واقعا قدر زندگی و زمان اون و لحظه ها رو به خوبی می فهمی .
وقتی داری ساک خودت رو حاضر میکنی و وسائل هایی رو توی اون میزاری که خودت هم خندت میگیره اون وقته که میفهمی زمان یعنی چی ؟ دو سال از بهترین زمان زندگی خودت رو باید بزاری واسه خدمت و خودت رو بسپاری به دست سر نوشت !!!
نمی دونم خوب هستش یا بد ؟ شاید هر کسی تو اون شرایطی که هست میتونه بگه خوبه یا بد . ولی اینو خیلی خوب میدونم که نمیشه نرفت و نرفتن خدمت مثل بی هویتی و سرگردونی و یا بی برنامگی یه جوون هستش .
من که دارم میرم . با این مساله خیلی خیلی خیلی سخت کنار اومدم . یه توکل به خدا گفتم و مثل همیشه از این محیط هم استقبال میکنم و به تجربیات خودم اضافه میکنم .شاید وقتی به سن مثلا چهل سالگی رسیدم که کوله باری از تجربه و چشیدن سردی و گرمی روزگار بیام آرشیو مطالبم رو بخونم و برسم به همین مطلبی که الان دارم مینویسم بگم نادر دیدی که لحظه ها چقدر ارزشمند بودن و چقدر زود گذشتن .
من همیشه میگم زندگی خیلی زود میگذره . هر طوری هم با اون رفتار کنید و عقیده داشته باشید برای شما همون رو پیش میاره . یه نگاه به پدر و مادر خودتون ببندازید . سی . چهل . پنجاه سالشون هستش که دارن تو مرحله ای زندگی میکنن که شما هم به اون دوران میرسید .
دورانی که الان هستیم هم میگذره . قدر مهر و محبت و دوست داشتن و نمیدونم هر چی که شما رو راضی میکنه بدونید .
همیشه برای زندگی خودم تلاش کردم و خیلی از مواقع انقدر توی ذهنم معادله های مختلف زندگی رو درآن واحد حل کردم که وقتی رسیدم خونه و وقت خواب شده احساس کردم که واقعا به اندازه هیچی ! انرژی نداره مغزم و انقدر من خواب رو بعضی مواقع دوست دارم چون که مغز و روحم رو دوباره ریفرش میکنم و به دست میارم . از هیچی هم تا حالا فرار نکردم . سعی کردم همیشه از هر مسئولیتی که روی دوش من هستش به خوبی بر بیام . برای همین هست که تو هر لحظه ای برای خودم هستم و تقریبا آشنا چون لمسش کردم . دیدم . شنیدم .
امیدوارم که نظام هم برای من محیطی باشه که بتونم از اون استفاده کنم . هزینه من دو سال از بهترین سال های عمرم هستش .

سه‌شنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۶

سکس

سکس !
مطلبی مهم و مفید برای همه و صد البته کسانی که تازه ازدواج کردن و نامزد کردن !
اگه از خود شما بپرسن که در مورد سکس و مسائل جنسی چقدر اطلاعات دارید چه جواب میدید ؟
خوب تو نگاه اول همه میگن همه چیز رو میدونیم !!!! مگه کسی هم هستش که اطلاعات نداشته باشه و چیزی ندونه !!!! و یا بگید مگه تو دنیا کسی پیدا میشه که سکس بلد نباشه !!! خوب بذارید خیال همتون رو راحت کنم و آب پاکی رو رو دست همتون بریزم !!!!!
اکثرا افراد جامعه ما در مورد روابط صحیح جنسی هیچ آگاهی درستی ندارن و جالب اینکه این بی آگاهی رو تا آخرین روز زندگی خودشون ادامه میدن و هیچ نکته ای رو برای افزایش اطلاعات خودشون به کار نمیگیرن !! حتی با همسر خودشون و یا شوهر خودشون .
نمیگم صد در صد ولی به جرات میتونم بگم حدود نودو پنج درصد از کسانی که تازه ازدواج میکنن هیچ اطلاعاتی از روابط جنسی ندان !!! و خیل کثیری از دخترهایی که میرن خونه بخت و زندگی مشترک رو آغاز میکنن هیچ اطلاع صحیح و اصولی و درستی از ارتباط جنسی با شوهرشون ندارن و حتی نقاط حساس بدن خودشون رو هم نمیشناسن !!!
تو این میون از هر کی بپرسی که از سکس چی میدونی !!! خیلی زود یه لبخند ملیح بهت میزنه و میگه خوب همه چیز رو !!!!!! و برای خیلی از افراد رابطه جنسی و سکسی خیلی پیش پا افتاده و ساده به نظر میرسه و فکر میکنه همه چیز حل شده هستش !!!! ولی به شما اطمینان می دم وقتی زمانش برسه با فاجعه روبرو میشن و مشکل ارتباطی پیدا میکنن ! و مساله ای رو که مدت ها توی ذهن خودشون ساده فرض میکردن برای اونا میشه یه مساله بزرگ و دل مشغولی !!
تا حالا شده با کسانی که طلاق گرفتن صحبت کرده باشید و علت طلاق رو جویا شده باشید و یا اینکه به آمار های منتشر شده طلاق از سمت مسئولین دقت کرده باشید ؟ آخرین آمار منتشر شده حاکی از این هستش که بیشتر از هفتاد درصد از آمار طلاق به خاطر بی اصلاعی و آگاهی نداشتن زن و شوهر از روابط جنسی و سکسی سالم و صحیح هستش .
و اصلا میدونید که خیلی از افراد وقتی با مساله سکس روبرو میشن اضطراب دارن و لحظه بسیار ناخوشایندی رو طی میکنن !!! در حالی که یکی از زیباترین لحظه های یه زوج هستش و یا اینکه خیلی از این بی حوصلگی های زن و شوهر ها به خاطر مسائل جنسی و نا رضایتی اون ها هستش ؟!! اما از طرفی میدونید که برخلاف مردان ! رابطه جنسی در زنان بسیار حساس و خیلی پیچیده تر هستش . حالا من یواش یواش مینویسم تا چهار چرختون بره بالا !!!! اما من طبق قولی که چند ماه پیش داده بودم میخواستم مسائل جنسی و سکسی هم برای شما باز کنم . دیروز برای من اتفاقی افتاد که گفتم هم به قولی که دادم وفا کنم و هم جریان دیروز رو بنویسم :

دیروز من در مغازه وایساده بودم آخر شبی که یکی از دوستان قدیمی من به نام حمید اومد و یه کارت عروسی داد و دیدم که کارت عروسی خودشه . خیلی خیلی خوشحال شدم . و تبریک گفتم و یه ماچ و بوسه ای هم ردو بدل شد !! آخ آخ که من چقدر بدم میاد که آقایون رو ببوسم !!!! اصلا واسم حل شده نیست این مساله !!!! یادم باشه یه مطلب هم در مورد این بوسه آقایون با هم بنویسم !!! وای وای وای !!!
بگذریم . کلی صحبت و زنده کردن خاطرات و خندیدن و ... . دیدم همیچینی حمید راحت نیست و چشماش دنیای سوال هستش !!!! .
- حمید جان چرا اینطوری منو نگاه میکنی !!!
نادر سوال دارم ولی اینجا روم نمیشه !!
- در مورد چی عزیزم که اینجا روت نمیشه !!!
مسائل جنسی !!!!!!
- ای شیطون !!! وقت عروسیت رسیده !! آره !!!! خوب بپرس ! من راحتم !
نادررررررر . تو راحتی !!! مثل همیشه . من ناراحتم !!!
- ها !آهان !!! خوب دعوتم کن آیس پک صحبت کنیم !!!
نه دیگه نادر !!! از این پول ها ندارم !!! بریم یه جا راحت تر صحبت کنیم !!!
اومدیم بیرون و نزدیک پارک مغازه نشستیم و صحبت کردیم .
نادر همیشه فکر میکردم همه چیز رو میدونم . ولی الان که میدونم خیلی طول بکشه کمتر از یک ماه دیگه سکس دارم !!!!! نگرانم !!! میترسم !!!! میدونم که تو میتونی کمکم کنی !!!!!!
حالا چشم های من چهارتا شده !!! و پرسیدم که تو از کجا میدونی من میتونم کمکت کنم !!! مگه من دکترم و یا روانپزشک !!!!
نه نادر . یادت میاد هارد به هارد کردیم . من بی اجازه به فایل هات نگاه کردم و دیدم که کلی مقاله رو ترجمه کردی و کلی منبع و اطلاعات و .... !!!!! داری !!! میدونم میتونی کمک کنی . تو بر خلاف بقیه با منطق در مورد مسائل سکسی صحبت میکنی !!!!
پناه بر خدا ! بی اجازه میان و فایل های مردم رو نگاه میکنن
- اولا آخرین بارت باشه که بی اجازه به هر چیزی دست میزنی !!!! دفعه بعد ضرر میکنی !!! در ضمن یه جوری صحبت میکنی که انگار من هر روز یه بار سکس دارم !!!!
معذرت میخوام نادر . نه میدونم سکس نداری و تو انقدر مسئله جنسی و سکسی رو مقدس میشماری و عاشق خانواده و همسر خودت هستی و نیروهاتو صرف همسر و خانواده خودت میکنی .
- خوب خوبه حداقل اینو میدونی !!! حالا خوبه روت نمیشه صحبت کنی ! بگو ببینم
و شروع کرد در مورد مسئله سکس و اندان تناسلی خودش !!! و هر چی به ذهنش میرسید انقدر با هیجان صحبت میکرد که من خندم گرفته بود . گفتم خوش به حال همسرت !!!!
واسه چی ؟
- انقدر با من راحتی !!! با اون میخوای چی کار کنی !!!
نادر تو دیگه اینو نگو که تو خودت سرداری !!! و دنیا رو واسه همسرت میکنی بهشت !!!
بازم پناه بر خدا که با همه جای آدم و همه زندگی آدم کار دارن این ملت !
- بسه دختر خاله نشو با من !!! ادامه نده اینطوری که کارمون به جاهای باریک میکشه !!!!
و کمی صحبت کردیم و خداحافظی کرد و رفت !!
برای هیچ کدوم ما پوشیده نیست که همه ما و همه انسان ها دارای اندام فوق العاده حساسی به نام اندام تناسلی هستیم . این اندام چند تا کار و عمل رو برای هر فرد تو دوره زندگی انجام میده !!! قابل توجه کسانی که فکر میکنن فقط سکس !!!! و کل ذهنشون فقط کلمه سکس پر شده !!!! یکی از وظایف این اندام حساس خارج کردن مواد مضر بدن هستش و نقش ادامه نسل و زاد و تولد هم به دوش میکشن . از طرفی از لحاظ روانی و سلامت روح بسیار مفید واقع میشن و انسانی توی جامعه از نظر روانی سالم هستش که دارای روابط مرتب و صحیح و مطلوب و درست جنسی باشه . حالا فرقی نمیکنه مرد باشیم و یا زن همه ما این اندام رو داریم و بخش خیلی زیادی از لذت زندگی خودمون رو توسط همین اندام جنسی خودمون کسب میکنیم .
حالا چرا برای من زیاد این مسائل راحت هستش و حاد نیست چون که عقیده دارم مسائل جنسی که انقدر مهم و حیاتی هستش توی یک زندگی باید آموزش داده بشه ! مثل همه مسائل دیگه زندگی که نیاز به یاد گیری دارن . در حالی که فقط خیلی سربسته توی دانشگاه یک درس دو واحدی به نام تنظیم خانواده رو دانشجو ها پاس میکنن که بیشتر مواقع هم به شوخی و خنده و عرق ریختن و شرم و حیا میگذره !!!
الان اگه از شما بپرسن ایدز چی هستش ؟ چه جواب دارید بگید ؟ نمیدونید !!!! به همین سادگی !!! و یا اینکه روش های مبتلا نشدن به اون چی هستش ؟ چی میخواهید بگید ؟ معلومه !!! نمیدونید !!! و یا اینکه چند نوع کاندوم داریم ؟ و یا اینکه چند روش بوسه داریم ؟ معلومه ! نمیدونید ! چقدر ساده !
به نظر من توی زندگی حیاتی ترین درس همین مساله سکس و مسائل مربوط به اون هستش ! اما خیلی ها میان و میگن نه خیر !!! درس دادن و آموزش این مسائل تو جامعه باعث انحرافات جنسی میشه و سو ء استفاده میشه !!! در بین بچه ها و یا نوجوانان و حتا کسانی که ازدواج کردن میشه !!!!ولی
مهمترین مسئله این هستش که فرهنگ طرف مقابلت چی هستش و چه دیدگاهی داره !!! مثلا شما همین الان برید یکی از شهرستان ها ی کوچیک !!! مثل دهات خودتون !!!! و مثلا به پیر مرد بگید که از طریق تماس جنسی مستقیم و غیر ایمن بیماریهایی مثل ایدز رو میشه گسترش داد ! طرف بر میگرده بهت میگه یه چرک خشک کن (!)میخورم خودش خوب میشه !!!!! یا مثلا به زنی بگو که خانم عزیز برای یه رابطه جنسی خوب و لذت بخش باید قبل از رابطه جنسی آلت شوهر بی احساست !!!! رو توی دهن بگیری تا بیشتر لذت ببره و تحریک بشه , لنگه کفشش رو در میاره و فرو میکنه بهت !!!! یا به یه فرد بگی که رابطه جنسی تو و همسرت باید اونقدر طولانی باشه که همسرت هم مثل خودت به ارگاسم برسه , همونجا میگیره به خودت تجاوز میکنه!!!! ها ها ها !!! من پرسیدم و صد البته فرار کردم قبل از تجاوز کردن به من !!!!
آخه چه طور میشه قبول کرد ما توی زندگی خودمون برای امور ساده ای مثل مسواک زدن یا زدن پشمهای بدنمون یا دوختن لباس یا پختن غذا , بند کفش بستن و شاش کردن صحیح !!! و پول شمردن , خوندن و نوشتن و بانک رفتن , ورزش کردن , گردش رفتن , ادب و احترام , کامپیوتر , تلفن و ... نیاز به آموزش داریم , ولی برای یکی از مهمترین و اصلی ترین نیازهای خودمون میگیم که آموزش نیاز نداریم ؟ همین میشه دیگه حمید قبل از ازدواجش دست به دامان ما میشه !!!
ما هم کشته و مرده رفاقت !!! مجبور میشیم بیاییم آگاهش کنیم !!!!
خوب خیلی طبیعیه که آغاز هر رابطه ای بین زن و شوهر هم با سکس شروع میشه و در واقع بهتره بگم بهترین و طولانی ترین زمانهایی که زن و مرد در کنار هم سپری میکنن , در مسائل جنسی سپری میشه ! در حالی که خیلی ها فقط شب ها رو اختصاص میدن به سکس !!!! و باور کنید که خیلی ها بعد از مدتی که از ازدواجشون میگذره چون اطلاعات کمی دان و اصلا نمیدونن سکس چی هستش ! زمان سکس خودشون زیاد میشه و چند ماه میاد و میره با هم سکس ندان !!!!! و همین مساله کافی هستش که به زندگی و علاقه اون ها آسیب جدی وارد کنه و زندگی مشترک رو یکنواخت کنه و بی احساس !!!
خانم ها آقایون همدیگه رو دریابید !!! آشپزخونه !!!! نشیمن !!!! حموم !!! مهمونی که میرید خونه فامیل هاتون و شب اونجا میخوابید !!!! تو استخر خانوادگی !!!! تو باغچه !!! و به هر شکل صحیحی که به ذهنتون میرسه !!! هر کدومشون یه هیجانی داره !!! تو خونه خاله رفتید و شب اونجائید و میخوائید شیطنت کنید مجبورید بدون صدا کار کنید و این میدونید میشه یه شیوه هیجان انگیز که عمرا نتونید سرو صدا نکنید و آخرشم مجبورید از خاله بخواهید که مسیر حموم رو به شما نشون بده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اقایون خانم ها یادگیری خودتون رو محدود نکنید به فیلم ها پورنو که روابط جنسی در فیلم ها با روابط جنسی بین زن و مرد زمین تا اسمون فرق داره !!!! چند تا کتاب ترجمه شده با ریفرنس اصلی تهیه کن تا سوات !!! جنسی بره بالا .
مشکل هم از همینجاست دیگه ! دختر و پسر فکر میکنن سکس در حد همین صحبت ها و شنیده های کوچه و بازاری هستش و بیشتر هم زوم میکنن رو فیلم های پورنو !!! هر دو چون بی تجربه هستن , فکر میکنن روششون درسته . طبیعیه برای مردی که سکس رو تجربه نکرده , این حالت خیلی سخته و در ضمن سریع هم به ارگاسم میرسه در صورتیکه همسر آقا هیچ حرکتی از خودش نشون نمیده و حتا به مرحله ارگاسم هم نمیرسه ! دردسر هم از همینجاست ! اینکه طرفین از هم راضی نمیشن ! مرد سریع ارضا میشه و زن ارضا نمیشه ! ارضا نشدن زن باعث بد خلقی شدیدی میشه و مرد هم به همین خاطر دچار یک نوع احساس گناه و سر خوردگی !!! این حالت ها به مرور زمان بیشتر و عمیق تر میشن و طوری میشه که طرفین از هم نفرت پیدا میکنن . مخصوصن همسر از مرد متنفر میشه که نمیتونه ارضا بشه ! حجب و حیا از یک طرف , فرهنگ غلط ما هم از طرف دیگه باعث میشن که زن هرگز از مرد نخواد که بیشتر سعی کنه و مرد بخاطر مغرور بودنش فکر میکنه که کارش رو درست انجام داده و نیازی به ادامه و یا بهتر شدن نیست ! این حالت ها مخصوصن در بین طبقات پایین اجتماع بشدت رواج داره ! چون در این خانواده ها سطح فرهنگ و سواد بسیار پایینه و حتی داخل شهرستان ها به همین دلیل هم میبینیم خیانت هایی که از طرف زنان به شوهرانشون صورت میگیره که واقعا عمل فوق العاده پست و نابخشودنی هستش در این طبقات زیاده . خوب تجاوزات جنسی یکی مسائلی هست که بخاطر نداشتن فرهنگ جنسی پیش میاد !
برای همین هستش که میگم رابطه جنسی یک رابطه ساده نیست و حقیقت این هستش که این مساله زمانی که به درستی انجام بشه باعث محکم شدن و پایداری رابطه زن و مرد میشه و عشق اونها رو نسبت به هم شدید تر میکنه و در صورتیکه به اشتباه انجام بشه , نفرت و تنفر و حتا حس انتقام رو در طرفین ایجاد میکنه !
خیلی از پدان و مادران هستن که خانواده تشکیل دادن و اطلاعات جنسی خیلی بالایی هم دارن که میتونن به فرزندان خودشون خیلی منطقی مساله رو باز کنن . پدر و مادر عزیز خیال نکنین شما یا اطرافیانتون چون رابطه جنسی خوبی میتونین برقرار کنین , پس بقیه هم همینطور هستن ! فرزندان شما هم همینطور هستش . چون روابط جنسی جزو خصوصی ترین روابط انسانها و حریم انسان ها محسوب میشه , طبیعیه که خیلی از افراد هرگز حاضر به افشا این روابط نمیشن . همین مطرح نکردن ها باعث میشه که تصور کنین همون چیزی که بین دختر شما با شوهرش میگذره درسته و مشکل از جای دیگه ست و با هم تفاهم ندارن! در واقع مشکل اینجاست که وقتی دختر شما بد خلق و عصبی میشه و نیاز جنسیش به درستی ارضا نمیشه , سعی میکنه که این محرومیت رو به نوعی تخلیه کنه و چه چیزی بهتر از بهانه جویی ؟ چه چیزی بهتر از انگشت گذاشتن روی نقاط ضعف شوهرش ! ایرادهای بی دلیل و بزرگ کردن مشکلات خیلی ناچیز ! و همه اینهاست که در طول زمان باعث میشه کدورت ها بزرگ و عمیق و ریشه دار بشه و در نهایت منجر به طلاق و جدایی ! خجالت نکشید . آموزش بدید . درست و صحیح تا هم دختر شما و هم پسر شما از فساد های جامعه به دور باشه و بتونه یه خانواده خیلی مستحکم تشکیل بده . عشق زیباست . رابطه جنسی رو پایه عشق از هر چیزی زیباتر .
ولی اگه به سوالات فرزندانتون پاسخ داده نشه پسر در دام کسانی میفته که باید وجود پاکش رو در اختیار کسانی بزاره که خیلی سن بالایی دارن و همه فن حریف هستن و حتی دخترانی که به لجن کشیده میشن در حالی که فقط با آموزش و چند تا کتاب و مقاله و ... میشه این عالی ترین احساس بشری رو برای شریک زندگی و خانواده برای لذت و استحکام صرف کرد.
وگرنه با هزار تا سکس بدون آگاهی حتی خیلی کم هم به سواد و آگاهی و شعور جنسی اضافه نمیشه .
در آخر امیدوارم این مساله رو جدی بگیرین و سر سری ازش رد نشین . از اینکه کودکان و بچه هاتون در مورد مسائل جنسی آگاه بشن وحشت نکنید و بدونید , بی اطلاعی و آگاهی نداشتن اونها میتونه باعث فاجعه بشه ! بی اطلاعی اونها میتونه باعث بشه که یه آدم بیمار جنسی با دادن وعده های دروغین و زیبا سر دختر یا پسر شما که میتونن خیلی شیک زندگی تشکیل بدن کلاه بذارن و بهش تجاوز کنن , اتفاقی و فاجعه ای که هر روز در همه جا اتفاق می افته و باعث اون بی اطلاعی کودکان و فرزندان از ساده ترین و در عین حال اصلی ترین و زیباترین مساله زندگیشونه !
همیشه شاد باشید .
راستی عروسی حمید بسیت و چهارم فکر کنم جمعه هستش که من و رضا هم دعوت شدیم .

سه‌شنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۶

نوار بهداشتی

نوار بهداشتی !!!
چند روزی هستش که خیلی سرم درد میگیره و به خاطر این تعطیلات نمیتونستم برم دارو خونه و قرصی بگیرم تا کمی درد سرم رو کمتر کنه . امروز تا ظهر همه کارهای خودم رو انجام دادم و وقتی داشتم از بانک برمیگشتم به سر رفتم داروخونه نزدیک بانک ! کسی نبود و چند نفر نشسته بودن و منتظر که نوبتشون بشه و دارو هاشون رو بگیرن . نسخه ای که دکتر قبلی داده بود دادم و منتظر شدم تا قرص ها رو بده . تو همین حین رفتم قسمت آرایشی و بهداشتی که مسئول اون یه خانم میانسال بود و داشتم به کرم ها و وسائل آرایشی و بهداشتی نگاه میکردم که یه خانم اومد جلو و فروشنده گفت ببخشید من ...!!!
چیزی نگفت !و گفت الان میام و چند قدم رفت عقب . تعجب کردم . دوباره اومد جلو ولی خواسته خودش رو نگفت .
خانم فروشنده به من اشاره کرد و گفت ببیخشید فکر کنم شما اینجا هستید نمیتونن خرید کنن !!!
پناه بر خدا !!! خیلی تعجب کردم و گفتم من میرم اونور !!! ولی دوباره میام ! یه سوال برای من پیش اومده
رفتم کنار و خانم اومد و یه پک نوار بهداشتی گرفت و رفت .
چشمم چهاتا شده بود و رفتم به خانم فروشنده گفتم به خاطر این خجالت میکشید ؟
تعجب نکنید! خیلی ها روشون نمیشه !!
- این برای برطرف کردن نیاز خودش بود واسه چی روش نمیشد ؟
بعضی ها این طوری هستن !!!
کمی صحبت کردم و وقتی داروهام حاضر شد گرفتم و خداحافظی کردم و اومدم بیرون .
اما کمی مبحث رو باز کنیم و نقبی بزنیم به مسائل جنسی و سکسی و نیاز های اون .
فکر کنم قضیه خرید نوار بهداشتی برای خانم ها مثل خرید کاندوم برای آقایونی هستش که حاضرن بمیرن ولی کاندوم نخرن !!!!!
به نظر من مسئله جنسی و مباحث پیرامون اون از مسائلی هستش که باید به فرزندان آموزش داد و اونا رو آگاه کرد . خیلی از پسر ها و دختر ها اصلا آگاهی چندانی در این مورد ندارن و اطلاعاتشون محدود شده به حرف و حدیث های کوچه و بازار و شنیده های خودشون .
مسئله پریود زنان هم از مسائل فوق العاده مهمی هستش که خیلی از مردها از اون آگاهی درست و زیادی ندارن .برای هیچ کس هم پوشیده نیست که یکی از زیباترین احساس بشری برای هر انسانی سکس و هم آغوشی و عشق بازی با همسرش هستش . پس مسئله پریود و نوار بهداشتی هم جدا از این مسئله نیست .

خیلی از مردها همیشه میگن که اطلاعاتشون نسبت به سکس و مسائل جنسی زیاده ! ولی اینطور نیست و حتی بعضی هاشون حتی نمیدونن که نوار بهداشتی به چه درد میخوره !! و نه تنها نوار بهداشتی که حتی کوچکترین شناختی بعد از ازدواج نسبت به روحیات و اخلاقیات همسر خودشون ندارن و متاسفانه خیلی از مردها حتی از پریود و حالات و عوارض اون هیچی نمیدونن . در حالی که برای هر مردی دونستن روند ماهیانه همسرشون یکی از مسائل مهم هستش . این مساله و خیلی از مسائل دیگه جنسی باید آموزش داده بشه و این کار رو خیلی از خانم ها میتونن برای شوهرشون انجام بدن و مرد خودشون رو از احساسات و دنیای زنونه خودشون آشنا کنن. از روحیات خودشون از نیازهاشون و نقاط مشترک لذت هاشون و ... چون خیلی از مردها کوچکترین شناختی ندارن !!!

برای همین هستش که میگم پدر و مادری که فرزند داری ! باید تو دوران بلوغ و نوجوانی مسائل جنسی رو خیلی شفاف و درست برای فرزندت باز کنی و اون رو آگاه کنی .
پسرت فردا پس فردا میخواد وارد دنیای زیبای سکس بشه ! و اگه ندونه خانمش پریود هستش ! و عصبی هستش به جای اینکه درکش کنه و با همسرش همراهی کنه تا اون این دوره رو راحتر طی کنه و براش قابل تحمل تر باشه , شب میره سر وقت خانم که به خاطر درد و ضعف خونریزی اصلا حوصله نداره !!!! و این یعنب فاجعه !!

اما حالا ببینید خانمی که خودش از برطرف کردن نیاز طبیعی خودش خجالت میکشه و نمیتونه نوار بهداشتی رو از فروشنده درخواست کنه ! چه طور میخواد بقیه نیازهای مهم و اساسی رو تامین کنه .
خانم عزیز خجالت نداره . همینطوری نگو یه نوار بهداشتی بده !!! و نکنش تو نایلکس مشکی !! مبادا کسی ببینه !!! عزیز دلم هزارو یک رقم مارک و انواع نوار بهداشتی مثل معطر و مخصوص شب و حتی برای شورت های باریک هم موجود هستش که میتونی با نوع پوست بدن خودت و سایز واژن و شورت خودت بخری که باید دقت کنی راحت باشه , خشک باشه , حتی ضد میکرب و ضد بو باشه !
آخه چه جوری میخوای بخری وقتی اصلا نمیای سمت فروشنده تا بگی چی میخوای !!!
همیشه شاد.

دوشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۶

سیزده بدر

اینم از سیزده بدر امسال .
من خیلی خیلی لحظه های شاد رو دوست دارم و صد البته با عزیزانم . عقیده اینه که باید انرژی رو برای عزیزان صرف کرد چون تنها کسانی که برای هر کس باقی میمونن همین عزیزان و نزدیکاشون به خودشون هستن .
از طرفی من خیلی خانواده دوست دارم و برای خانواده خیلی انرژی میزارم و برای خانواده آینده خودم هم تمام سعی و تلاشم رو میکنم و انرژی صرف میکنم که فقط لحظه های شیرین رو رقم بزنم البته برای هیچ کس پوشیده نیست که توی هر شرایطی لحظه هایی وجود داره که شاید شیرین نباشه ولی اگه با درایت عمل بشه توی آینده خاطره ای شیرین رو رقم میزنه .

من همیشه سعی میکنم نکته های ریز رو ببینم واسه همین خیلی ها به من میگن تو خیلی ریز بینی !!! و به همه چیز دقت میکنی !!!! روی همین موضوع من همیشه وسائلم حاضر هستش و خودمم که نباشم به کسی خوش نمیگذره !!!!! دیشب خیلی گرفته بودم و نتونستم وسائل ها رو حاضر کنم واسه همین صبح بیدار شدم و خیلی شیک همه چیز رو واسه یه روز خوب حاضر کردم .
امروز هم گذشت . امیدوارم که واسه همتون خوب بوده باشه .
نمیتونم بیشتر بنویسم کار دارررررررررررم . شاید بعدا مفصل نوشتم .

جمعه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۶

عکس



خیلی قشنگه !!!!

دوشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۶

عید

چند روز عید !
فوق العاده بود . این چند روز هم برای من خیلی قشنگ بود .

خدمتم هم داره نزدیک میشه . به همین خوشمزگی !

کمی قبل تر یعنی وقتی که کوچیک بودم همیشه تو این ایام ارتباط من قاعدتا با هم سن های خودم بود و کمی از سن خودم بیشتر و مسائلی هم که با اون درگیر بودم به اقتضای همون سنم بود .
این چند سال عید مخصوصا این عید واسم روزهاش خیلی جالب بود !!! مثل همون دوران کوچیکی خودم که یه آتیش پاره بودم که دومی نداشت و وای به روزی که یکی مثل خودم کنارم میافتاد !!! زمین و زمان به هم میریخت !
تو چند تا از مهمونی ها و دید و بازدیدها به قولی عید دیدنی ها از اونجایی که تبحر فوق العاده بالایی در اجرای میزگرد و صحبت و این مسائل دارم البته در صورتی که طرفین گفتگو رو تائید کنم ! مسائل جالبی رخ داد و اینکه نتایج خوبی هم در برداشت .

تو چند تا از مهمونی های صمیمانه که بودیم انقدر بعضی از این بحث ها شیرین میشد که تا دیر وقت ادامه پیدا می کرد و اینجا بود که خانم های خونه مثل مامان و آبجی و خاله اعتراض میکردن که بسه !!!

این موضوع رو گفتم تا بدونید که باید زیبایی های هر دوره ای زندگی رو دید . خیلی لذت بردم از اینکه من هم توی یه حدی از زندگی هستم که یکی از عناصر اصلی خیلی از همین گفتمان ها بودم . یا اینکه انقدر واسم جالب بود که طرف مقابلم که مثلا سی سال از من بزرگتر بود برای اینکه بتونه نظرش رو به من بگه بی تابی می کرد و اینکه بیشتر از همه از این لذت میبردم که همین روابط هستن که رابطه های آینده من رو رقم میزنه . دیگه دوران بچگی و کوچیکی نیست که تموم بشه . وقتی تو یک جا هستی که مثل بقیه میتونی نظر بدی و یا مثل بقیه صحبت کنی همینجاست که رابطه های مختلف زندگی رو رقم میزنه .

در کل خیلی این چند روزه قشنگ بود و امیدوارم که بتونم بقیه سال رو هم شیرین ببینم . امیدوارم که همه سال خوبی داشته باشید .

یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۵

اژدها وارد می شود


همیشه شاد .
به به !! چه لذت سرشاری دارم من . خیلی شیرین از لحظه هایی که متعلق به خودم هستش لذت میبرم . بعد از کلی خستگی کار شب عیدی و ... الان که تو اتاق خودمم و موسیقی گوش میدم و یه بشقاب میوه کنار من هست لذت میبرم .
واقعا چه جایی شیرین تر از خانواده برای یک فرد میتونید پیدا کنید ؟ تا زمانی که ازدواج نکردی تو جمع گرم خانواده خودت و وقتی ازدواج کردی انقدر توانایی داشته باشی که یه کانون گرمی به اسم خانواده رو تشکیل بدی ؟ واقعا لذت سرشاری داره وقتی همه انرژی خودت رو برای خانواده میزاری . پیشرفت خانواده . خانواده ای که خانواده تو هستش .
جایی که انگیزه کار کردن تو هستش . وقتی خسته میایی خونه و یه لبخند همسرت همه خستگی رو از تنت بیرون میاره .

همیشه آرزو میکنم که همه و همه . همه کسانی که خانواده دارن و هر کسی که می خواد خانواده تشکیل بده قدر خانواده خودش رو بدونه و همیشه به یاد داشته باشه که همین خانواده برای اون باقی میمونه و جای آرامش همین جاست . خانواده
قدر دور هم بودن رو بدونید . قدر لحظه هایی که میتونید با براز محبت و عشق تبدیل کنید به لحظه های شیرینی که همیشه خاطره اون لحظه شادتون میکنه بدونید .

میبینید به همین راحتی یک سال گذشت . سالی که بستگی به خودتون و عقیده خودتون داشت که چطور از لحظه های اون استفاده کرده باشید . چشم رو هم بزارید میبینید که چهل پنجاه سال از زندگی خودتون گذشته . پس قدر ثانیه به ثانیه زندگی رو بدونید .

هیچ مساله ای ارزش این رو نداره که توی خانواده لبخند ها رخت برببنده . کار سختی نیست . خیلی راحت . بشین کنار همسرت دست های گرمش رو تو دست های خستت بزار و یه بوسه رو دست های اون به خاطر همه کارهایی که برای لحظه لحظه زندگی و خانواده کرده تشکر کن و به همه کارهایی که برای خانواده انجام داده توجه کن و قدردان محبت های اون باش .
حالا هیچ فرقی نمی کنه که چند سال با هم زندگی مشترک داشتید مهم همون زنده نگه داشتن عشق بین خودتون هست .

قدر دوست داشتن هم رو بدونید . با هم بودن کنار هم بودن حل مشکلات رو خیلی راحت میکنه . هیچ مشکلی وجود نداره که لطمه ای به این دوست داشتن و عشق بزنه . هیچ مشکلی .


تو زندگی خودت همیشه مهر و محبت رو
تو میخواستی قلبمو دادم به تو
همه دار و ندارم واسه تو
من فقط از تو میخونم همیشه
نمیشه بی تو بمونم نمیشه
بیا چشمام واسه تو
تموم دنیام واسه تو
به تنم شعله بزن همیشه
اما از اینجا نرو




هر کسی واسه سال جدید برنامه ریزی میکنه . سال جدید من با خدمت سربازی و مسائل مربوط به اون آمیخته میشه . چقدر زود وقت سربازی من شد . انگار همین دیروز بود که رفتم سر کلاس اول دبیرستان نشستم و چشم رو هم گذاشتم دانشگاهم تموم شد و وقت سربازی من شد .
میدونید چه فرقی بین ما جوون ها و پیر ها وجود داره؟
ما جوون ها جوری زندگی میکنیم که انگار اصلا فرصتی برای ما باقی نمونده ولی پیر ها با چنان آرامشی زندگی می کنن که انگار قراره سال ها زندگی کنن !!!
حالا هر دو تا حس رو من سر جریان سربازی خودم تجربه کردم . قبل از اعزامم انقدر تلاش کردم تا به هر نحوی شده مساله سربازی خودم رو حل کنم و نرم !!! ولی نشد همون حس جوون رو داشتم ولی الان که درام میرم اصلا عین خیالم نیست که وقتم داره میره انگاری که مثلا قراره دویست سال عمر کنم !!!! حالا چی میشه مگه دو سالش هم میدم واسه سربازی !!!!! این همون حسی هستش که پیر ها دارن !!!
آخی !!!
ولی اعتراف می کنم دلم واسه عزیزانم خیلی تنگ میشه . تنها مساله ای که آزارم میده همینه !!!

این چند وقته که نمینوشتم مسائل مختلفی داشتم . مهمترین اون سرما خوردگی عجیب و غریب من بود که داشتم خودم رو آماده می کردم تا اون دنیا رو تجربه کنم !!! کارم چند بار به اورژانس بیمارستان کشید !!!!
من از همینجا از همه کسانی که آمپول به به عضو شریفه !!! تزریق میکنن خواهش میکنم کمی با دقت و آرامش آمپول رو بزنن !!! من بعد از دو سه هفته هنوز که هنوز درد دارم !!!!!
بهم میگه برو بخواب !!! شلوارتم بکش پائین !!! بعد من رفتم خوابیدم و کمی شلوارم رو دادم پائین ! چنان سوالی از پرسید که کم مونده همونجا سکته کنم !!
آقا موافق هستید چکشی بزنم ؟!!!!!!!!!
هنوز نزاشت من جواب سوال رو بدم چنان آمپولی زدم بهم !!! که هنوز که هنوز ه جاش درد میکنه !!!!
تجربه ای نو بود !!! مدل چکشی !!
به این معنی که آمپول با سرعت زیاد و به صورت مستقیم چنان تزریق شود !!!! که فرصت هر گونه عکس العملی رو از شما بگیره !

گلو درد شدید !! سردرد کشنده !!! تب و لرز در حد جنون !!! تو کل عمر خودم این طوری سرما نخورده بودم !!!
اما یه مشکل حاد دییگه در حد فاجعه !
هاردم سوخت !

من به عکاسی علاقه مند هستم و با موبایل خودم کلی عکس گرفته بودم و خیلی مرتب دسته بندی کرده بودم ولی خوب خیلی شیک از دست رفت !!! دو روز طول کشید تا تونستم قبول کنم که دیگه هیچ عکسی تو سیستم ندارم !!!
ولی بالاخره کامپیوتر من درست شد . وای وای وای نمیدونید که با چه ترفندهایی من تونستم هشتاد گیگا بایت اطلاعات هارد خودم رو ریکاور کنم . اما بریم سر وقت سفر من
این چند وقته که نمینوشتم رفته بودم سفر !!!
رفته بودم یه سفر دور و دراز و کلی هم کیف کردم یک سفر متفاوت با سفرهای کذایی خودمون , سفر به درون خودم . واقعا هم لذت بخش بود و کیف کردم . برای خودم خیلی مفید بود و تونستم افساری بزنم به همه تمایلات افراطی ای که داشتم در زندگی . بنوعی سفر عشق بود سفر روح و سفر به عمق افکار خودم . درسهای بزرگی گرفتم و خوشحالم از این همه تجربه . اصلا زیاد بد نیست هر چند وقت یکبار یه ایست چند روزه به خودمون بدیم و روح خودمون رو صیقل بدیم .
به خصوصیات اخلاقی و روحی خودتون پی ببرید . واسم فوق العاده بود . نتیجه مهمش این بود که تونستم ریشه خیلی از رفتارها و عملکرد های خودم رو تو شرایط های مختلف پیدا کنم که واسه روحم مثل یه انرژی فوق العاده زیاد میمونه .
خدای مهربون واقعا شناخت خودمون راه سختی هستش که اگه خودمون بخواهیم میشه راحت این راه رو پیمود پس به همه کمک کن تا بتونن خودشون رو قبل از هر کسی خوب بشناسن .

عید نزدیک هستش و من طبق همیشه یه کاری رو انجام میدیم تو روزهای آخر سال . پیشنهاد میکنم شما هم انجام بدید .

یه ورق بردارید و تاریخ اون روز رو بنویسد و ده تا از آرزوهایی که دوست دارید به اون با توجه به اون سال برسید بنویسد و بزارید کنار و آخر سال بعد ببینید سالی که گذشت چقدر از اون براورده شده و شما به چند تا آز آرزوهای خودتون با توجه به عمری که گذاشتید رسیدید .

سالی شاد پیش رو داشته باشید .

چهارشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۵

نادر

سلام به همه دوستان عزیز.
من از همتون عذر خواهی می کنم که نتونستم به نامه هاتون جواب بدم و وبلاگ رو آپ کنم . مخصوصا از حسین عزیز که ماجرای زندگی خودش رو واسم میل کرد و درخواست هایی که داشت .

امروز می خوام از خودم بنويسم کاری که بايد خيلی وقت پيش می کردن لااقل برای کسانی که وبراشون احترام قائلم.
من نادر 24 ساله هستم . تخصص اصلی من طراحی وب و مدیریت وب هستش .
دوران کودکی و نوجوانی من همراه بود با ماجراها و مسائلی که باعث شد از همون دوران بچگی با توجه به حس کنجکاوی و کمی هم شیطنت خودم دنبال شناخت مسائل و رابطه ها و کارها و مسائل مختلف . همیشه سعی کردم تو زندگی خودم ابتکار به خرج بدم و بسیار ریسک پذیر هستم (!)البته ریسک های منطقی . از دوران بچگی بیشتر از سن خودم می فهمیدم و مسائل رو درک میکردم .
در مسائل مربوط به کار و درامد خیلی حساسم و کارهای عجیبی کردم و کارهای مختلفی رو هم تجربه کردم .
یادم می اد کلاس دوم دبستان یه ماشین حساب خریدم و چه بلاهایی که من سر مشتری های بیچاره درنیاوردم !!!! و اینکه زمان های زیادی رو تو کارگاه ها و ... بودم و توی این محیطهای کاری شناخت های زیادی نسبت به توانایی های و حتی ناتوانایی های کاری خودم پیدا کردم .

همیشه دنبال شناخت ارتباط ها و رابطه های بین افراد بودم و خیلی رو این موضوع تحقیق کردم و برای اون خیلی وقت گذاشتم . مراسم ها و مهمونی های فوق العاده زیادی رفتم که تو طبقه های مختلف جامعه برگزار می شد و سعی می کردم که تو همشون رابطه های بین افراد رو بشناسم . به مساله خانواده فوق العاده ریز و حساس هستم و خانواده رو مظهر پیشرفت و آرامش هر فرد می دونم .

برای من هر انسان برای خودش منزلت خاصی داری و فرقی نمی کنه که طرف از چه طبقه ای باشه . برای هر کس احترام قائل هستم و سعی می کنم به عقاید همه احترام بزارم . از بی منطق بودن متنفرم و دوست دارم کارها روتین باشه . به وقت و انرژی ارزش خیلی خیلی زیادی میدم و لحظه لحظه عمر برای من دارای ارزش هستش .

کمی هم پر رو هستم !!! و خیلی از مسائلی که برای دیگران عجیب هستش برای من عجیب نیست و مساله ای حل شده ! برای همین می گن پر رو هستم !!! البته تو خیلی از جاها هم خیلی خجالتی ! که خودم زیاد راضی نیستم از مساله خجالت کشیدن !!!
برخلاف خیلی از کسانی که من رو میشناسن و تصور می کنند که همیشه از شلوغی و ... لذت میبرم از محیط های آروم لذت بیشتری میبرم .

عاشق رابطه های سالم و درستم و همیشه دوست داشتم با کسانی معاشرت داشته باشم که رابطه درست رو برقرار می کنن و جز طبقه فهمیده جامعه و کسانی که مسائل رو درک میکنن و منطقی هستن باشن . برخلاف اینکه دور و برم خیلی شلوغ هستش ولی دوستان صمیمی خیلی خیلی خیلی کمی دارم .

بیان احساساتم برای عزیزانم زیاد سخت نیست و حتی دوست دارم خیلی زیاد نظرم رو نسبت به عزیزانم بیان کنم .

برای کنکور فوق العاده زیاد درس خوندم تا بتونم تو رشته کامپوتر قبول شم . البته تو رشته الکترونیک هم قبول شدم ولی چون دلخواهم نبود ثبت نام نکردم .
دوست دارم تو شادی های خودم عزیزانم رو شریک کنم .

کارهای خودم رو با برنامه ریزی بلند مدت انجام می دم .
خیلی خیلی سعی می کنم که هیچی به دلم نگیرم و تو خیلی از مواقع هم به دل نمی گیرم چون سعی می کنم موقعیت و شرایط طرف مقابلم رو درک کنم ولی خیلی خیلی سخت فردی رو میبخشم که از اون دلگیرم بشم (!!!) . خیلی سخت .

همیشه عاشق اینم که بتونم لحظه های خوب و شادی بخش رو رقم بزنم . حتی شده با صحبت کردن دور هم و ... . متنفرم از لحظه های ناراحتی . متنفرم . البته خیلی هم پیش اومده که ناراحت شدم و موضوعات خیلی زیادی هم تو دوران زندگی من رو آزار میداده که بدون عقب نشینی از هیچ کدوم سعی کردم حل کنم .

از آدم های حق خور و کسانی که برای شخصیت افراد ارزش قائل نیشتن متنفرم . از کسانی که حسودن متنفرم . از کسانی که بخوان تو مسائلی دخالت کنن که هیچ ارتباطی به اون ها نداره متنفرم در حد جنون (!) و چنان بلایی سر طرف مقابلم میارم که مرغان آسمون واسش بندری برقصن !!! و این مسئله رو برای خیلی ها اثبات کردم .

از کار کردن منطقی لذت میبرم و همیشه دوست دارم که به نوعی ابتکاری یا ایده ای نو و یا اینکه طرحی جدید رو به کار بگیرم . تو محیط های کاری زیادی قرار گرفتم و به خیلی از توانایی ها و حتی ناتوانایی های کاری خودم پی بردم . یکی از توانایی های منحصر به فرد من نگه داشتن ارتباط بین افراد تو محیط کاری و استفاده همه انرژی کارکنان !!
یکی از عقیده های من این هستش که انسان باید نهایت استفاده رو از داشته های خودش کنه برای رسیدن به نداشته های خودش . به نظر من حتی یه مساله کوچیک داشته ای ریز میتونه تو موقعیتی خاص کمک شایانی کنه .
سلامتی کسانی که برای من عزیزن خیلی مهمه و خیلی اذیت میشم وقتی احساس میکنم کمی ناراحت هستن .
دوران دانشگاه رو محلی برای آزمون تجربه های خودم میدیدم ! سعی نکردم زیاد درس بخونم چون مطالبی که بلد بودم خیلی بالاتر از سطح دانشگاه بود . الانم که برای کارشناسی دانشجو نیستم ولی خیلی از مسائل مریوط رو برای دوستانی که تو همین رشته تحصیل میکنند و کارشناسی میخونن رو حل میکنم .

دوران سربازی برای من دوران وحشتناکی بود و با همه توانم سعی میکردم که نرم ولی الان که رفتن من به سربازی قطعی شده انقدر لذت میبرم که حد نداره و واقعا چه احمقی بودم که برای خودم سخت میدیدم این دوران رو !!!

یکی از توانایی های من که تو خیلی از محیط های کاری برای من ثابت شده هستش ارتباط دادن طبقه گارگر و کارکنان با سحطی بالاتر مثل مدیران و معاونان هستش که تعیین کننده خط مش شرکت و ... هستن . و یکی از ناتوانایی های من تو محیط های کاری انجام دادن کاری یکنواخت بدون اینکه انرژِی من در جهتی درست صرف بشه هستش .

به نظر من خیلی از مسائل پیشرفت از بطن خانواده هستش و اگر کسی خانواده ای داره باید نقطه شروع هر کاری رو درون خانواده ببینه . تا وقتی که خانواده دار هست کسی لزومی نداره که وقت هایی رو که میتونه در بطن خانواده به بهترین لحظه ها تبدیل کنه با عوامل جانبی و کسان دیگه هدر بده . مثلا با دوستان .
البته من خیلی خیلی دوست , خوب رو دوست دارم چون باز هم میگم معاشرت با دوست خوب لحظه های خوب خانواده رو چند برابر میکنه ولی خوب خیلی سخت پیش میاد که افرادی رو داخل محیط های دلخواهم کنم . شاید یک دلیلی که زیاد دوست صمیمی ندارم .

یا کلا تو صحبت کردن مجلس رو تو دستم میگیرم (!) و یا کلا سکوت کامل و از صحبت های دیگران استفاده میکنم

.
عاشق مسافرت هستم و سعی میکنم زندگی آینده خودم رو با مسافرت رقم بزنم .
عاشق موسیقی هستم و قسمت جدا نشدنی زندگی من هستش . لذت خیلی خیلی زیادی میبرم . خواننده مورد علاقه من شادمهر هستش .

اگر روزی رسد دستم به دامانت کنم جان را به قربانت
ولی بی لطف و احسانت چگونه شوم ناخوانده مهمانت .. چگونه
تو معبود منی بگذار داد از دل بگیرم پناهم ده که بر سقف حرم منزل بگیرم
تو دریایی و من تنها غریق مانده در باران تو فانوس رهم شو تا ره ساحل بگیرم
اگر روزی رسد دستم به دامانت کنم جان را به قربانت
ولی بی لطف و احسانت چگونه شوم ناخوانده مهمانت .. چگونه
در این بازار بی مهری به دیدار تو شادم تو شادم کن که سوز غم برآمد از نهادم
تو می گفتی صدایم کن ز سوز سینه هر شب
صدایت می زنم اما رسی آیا به دادم
کمک کن تا ابد تنها به تو عاشق بمانم
ز کوی عاشقی شعر خوش ماندن بخوانم
کمک کن تا ابد تنها به تو عاشق بمانم
ز کوی عاشقی شعر خوش ماندن بخوانم


همیشه شاد .

سه‌شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۵

نامه سربازی

صدای زنگ زده شد ! مامان گفت : منتظر کسی هستید ؟
- پستچی هستش فکر کنم !!! نامه خدمتم اومدم .
فکر نکنم .
آیفون رو برداشتم دیدم گفتم پستچی هستش !!!!!
به مامان گفتم حس ششم هستش دیگه !!

رفتم نامه رو گرفتم و اومدم بازش کردم . چه رنگ ناجوری هم داره ! خلاصه اعزامم خورده برای اول اردیبهشت 86
نامه رو گذاشتم روی میز و کمی رفتم تو فکر !!!
مامان گفت : زیاد فکر نکن . زود تموم میشه !
- مامان داشتم به این فکر میکردم که سیزده بدر هستم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی باید بعد از اون ساک خودم رو ببندم .

یاد سال 81 افتادم . اون سال من یکی از همین نامه هارو بایگانی کردم !! و رفتم دانشگاه . چرخید و چرخید تا به امروز که بار دیگه نامه رو ببینم .

نشستم و یه صفحه ای رو طراحی کردم که نشون میده چقدر از خدمت من مونده . لینک سربازی نامه .
وای اصلا خوابم نمیاد . الان به رضا گفتم بیا با هم فیلم ببینیم !!!!!!!!!! میگه من خوابم میاد .
رینگ رینگ !!!!!!!!
این کیه این وقت شب داره زنگ میزنه . چه شماره عجیبی هم هستش .
- بله
سلام . منم محمود .
- محمود تویی !! این وقت شب بیرونی ؟
آره . زنگ زدم یه حالی احوالی!!!!!!!!!!!!!!
- حرف نزن . تو آدم نشدی تو خدمت !!!
... ..
... ..
... ..
دیوونه !!! نصفه شبی معلوم نیست داره چه غلطی میکنه !!! ولی جای جالبی خدمت نمیکنی محمود جونم . خاک بر سرت !!!
برم هدست رو بزارم تو گوشم .چند تا آهنگ گوش کنم



همیشه شاد .

سه‌شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۵

شناخت توانایی ها و ناتوانایی ها

این چند وقته انقدر درگیر مسائل و کار بودم که به جرات میتونم بگم که تو هیچ برحه ای از زندگی خودم انقدر درگیر نشده بودم .
البته ناگفته نماند که به خیلی از توانایی های خودم و حتی ناتوانایی های خودم پی بردم .
تو بعضی از مواقع به نحوه رفتار و ابتکار عملی که میزدم واقعا به خودم میبالیدم !!! و در عین حال تو بعضی مواقع چنان به هم میریختم که از خودم نا امید میشدم !
واقعا تا چه حدود خودتون رو میشناسید ؟ سوالی که تو نگاه اول پاسخ خیلی ها این هستش که ما کاملا خودمون رو میشناسیم !!!!

ولی تجربه به من ثابت کرد که هر کس زمانی خودش رو خوب میشناسه که توی موقعیت مختلف قرار بگیره . شاید دلیل این که میگن سفر باعث شناخت میشه این هستش که توی سفر برخلاف زندگی یکنواخت و آرومی که برای خودمون ساختیم شرایط و موقعیت هایی پیش میاد که باعث میشه ما رفتار و عکس العملی یا حتی تصمیمی بگیریم که تو روال عادی نگیریم .
شرایط ها و موقعیت های مختلف باعث میشه انسان بیشتر خودش رو بشناسه و پی به توانایی ها و ناتوانایی های خودش ببره .

از موضوعی خیلی خوشحال هستم و اون اینکه اگر توی شرایط قرار نمیگرفتم هیچ وقت پی به ناتوانایی های خودم و توانایی های خودم نمیبردم . مسئله ای که برای من خیلی ارزش داره . و از این موضوع میتونم توی دوران زندگی خودم بهره ببرم .

همیشه شاد .