پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۴

مشخص کردن رابطه ها

سلام .به همگی.خوب من امروز آخرین امتحان دانشگاه خودم رو دادم.با اجازه همگی کتاب رو باز کردم و از اول تا آخر به همراه پاورقی و دو تا شعر هم که تو کتاب بود هم نوشتم .حتما نمره می گیرم.خلاصه از امروز من در خدمت شما عزیزان هستم.
قبل از هر چیز بگم که به خاطر میل هایی که فرستادید و نظر خودتون رو در مورد مطلب قبلی گفتید تشکر می کنم.
خوب خیلی از شما حرف های منو تائید کردید و لی بعضی از دوستان نوشته بودید که من با نوشته هام دارم به خانم ها اتهام وارد می کنم و آیا مرد به عشقی که زن ابراز می کند وفادار می ماند؟ و یا نوشته بودید تمام مرد ها به آغوش مهر آفرین و عشق زن نیازمندند. و چون مهر زلال نمی یابند، به سراب روسپیان پناه می برند و وقتی آلوده تن های هزار بستر شدند، دیگه زن شکوه و فرشته گونی خودش رو در نظر شون از دست می دهد و شایسته عشق ورزیدن نمی یابند.

خوب اگه اجازه بدید مساله رو کمی باز کنم . می خوام کمی در مورد روابط بین دختر ها و پسر ها صحبت کنم.
به نظر من عامل خیلی از بدبختی های زن و دختر ها تو این جامعه خودشون هستند و کسی مقصر نیست جز خودشون.
وقتی می گم جنس دوم یعنی زن بودن ته ذهن همه از جمله خود زنها جا خوش کرده نگید نه !! چه انتظاری می شه از جامعه و مردمی داشت که همیشه زنها رو به چشم ضعیفه و موجودی پست تر و پایین تر از مرد می دونن و حق و حقوقی نابرابر با یک مرد براش قایل هستند ؟ حتی در بازی های بچه گانه شعر های این چنینی زیاد داریم و به گوش همه آشناست .. پسرا شیرن مثل شمشیرن .. دخترا موشن مثل خرگوشن ..... با این طرز تفکرات و این دیدگاهها که از کودکی در ذهن دختران و پسران ما جا می گیره آیا می شه انتظاری بیش از این داشت ؟ انتظار داشت که مردی خودش رو محتاج یک زن ببینه ؟ در جامعه ای که فرمان دادن و حتی خواهش از یک زن توهین به حساب میاد میشه انتظار داشت مردی بیاد و بگه من با یک زن برابر هستم و یا کمتر از زن هستم , حتی اگر باشه و باشند ؟که البته به نظر من این تفکرات هم سنتی هستش و اینجاست که باید سنت شکنی کنیم.

وقتی می گم خیلی از گل پسرها دوست دخترهاشونو به چشم صغیری می بینن که به حمایت اونها محتاجه نگید نه !!وقتی از کانون خانواده و از کودکی مادر تو گوش دختر فرو می کنه که حرف فقط حرف پدرت هست و از طرفی پسر بچه می بینه که مادر و خواهرش جرات اظهار نظر یا حرف زدن روی حرف پدر رو ندارند و حتی دادن یک نظر و بیان عقیده خودشون اما خودش آزاده , چطور می تونه این پسر بعدها بیاد و وانمود کنه که محتاج به یک زن هست ؟ وقتی دخترها زیر دست مادرانی این چنینی بار میان می شه انتظاری غیر از این داشت ؟ در جامعه ای که همیشه حرف سر این موضوع بوده که زن همیشه نیازمند مرد هست و در وافعیت هم می بینیم که اگر مردی سایه اش روی سر زنی نباشه اون زن در 80 % موارد به کثافت و لجن کشیده می شه حتی ناخواسته آیا می شه انتظاری بیش از این داشت ؟ وقتی بزرگترین کابوس برای هر زنی مجرد بودن یا بیوه شدن باشه مگه می شه غیر از اینها توقع داشت ؟ در بازی های کودکانه و خاله بازی ها همیشه پسر بچه ها نقش یک فرد قدرتمند رو بازی می کنند و دختر ها نقش ضعیف تر رو و کسی که احتیاج به اون قدرت داره ! و همینها ریشه های اصلی ضعف زنها در ایران هستند .. چیزی که از پایه خرابه مگه می شه اصلاحش کرد ؟

وقتی خیلی از گل دخترها توی روابطشون با پسرها جوری رفتار می کنند که همه اختیارات دست پسر باشه نگید نه !! تو جامعه ای که مادر این تفکر رو داره که دختر وقتی به سرانجام می رسه که ازدواج کنه و مدام این ترس رو از دوران بلوغ در ذهن و روح دختر تزریق می کنه که مبادا دست از پا خطا کنی که می ترشی یا رو دست بابات می مونی و .... . دختر هم ناخود آگاه مجبوره که به هر سازی که این جنس مخالف می نوازه برقصه ! چون ته دلش امید داره که شاید این فردی که بعنوان عشق برای خودش انتخاب کرده براش سرانجامی رقم بزنه ! در ضمن باز هم ریشه این مشکل برمی گرده به همون مرد سالاری و زن ذلیلی اجتماع ما .

وقتی می گم خیلی از پسرها فکر می کنن بهتر می تونن نوع رابطه فیمابین رو کنترل کنند و و برای اتمام اون خودشون درسترین تصمیم رو می گیرن نگید نه و وقتی پسرها اینطور قضاوت کردن رو به صلاح دختر می دونن و یک نوع فداکاری , نگید نه !! وقتی دختری با پسری دوست می شه و هر دو نمی دونن که از این رابطه چی می خوان و از هم چه انتظاراتی دارند چطور می شه محدوده ها رو تعیین کرد ؟ وقتی همه ما مقلدینی بیش نیستیم و فقط رفتار و حرکات دوستان و اشنایان رو در برخورد با جنس مخالف به صورت سنتی تقلید می کنیم میمون وار چه انتظاری می شه داشت ؟ از اینها هم فراتر می رم .... وقتی که هم پسر یا دختر از رابطه با طرف مقابل لذتی نمی بره و ارضاء نمی شه " از لحاظ روحی " میاد و سعی می کنه رابطه رو تموم کنه ! وقتی پسری هر کاری می کنه تا دل دختری رو بدست بیاره و اون دختر سخت تر از سنگ خارا بی رحمانه با اون برخورد سرد و خشکی رو می کنه آیا اون پسر حق نداره خودش مودبانه بره کنار ؟ وقتی دخترهای جامعه ما نمی دونن از داشتن رابطه با یک پسر به چه چیزی می خوان برسن چه اتظاری می شه داشت ؟ یک دسته دنبال لذت سکس هستند و تکلیفشون معلومه اما اون عده ای که دنبال ارزش های والای انسانی و روابط سالم دوطرفه هستند چطور می تونن این رو به جنس مخالفی که تمام مغز و روح و جسمش از تردید و شک آکنده شده ثابت کننند که من این آدم نیستم ؟ حتی بعد از گذر از امتحانات جور واجور و شپری شدن زمان زیادی از عمر دوستی ! آیا بهتر نیست به این جنگ فرسایشی به نوعی مودبانه پایان داد ؟
- وقتی می بینیم پسری که قراره با دختر دوست باشه ترجیح می ده خودش نباشه و فیلم بازی می کنه دلم می گیره !! پسر بدبختی که می خواد خودش باشه رو با هزاران تو دهنی و اخم و قهر و تحدید خفه می کنیدو انتظار دارید پسرهای ما هم خود اصلیشون رو نشون بدن ؟ وقتی دخترهای احمق ایرانی اصلی ترین و طبیعی ترین احساسات و خواسته های خودشون رو مخفی می کنن به طرزی ناشیانه و احمقانه چه انتظاری می شه از پسرها داشت ؟ اگه همین الان یک دختری بیاد و بگه من از بوسیدن یا لمس کردن یا شنیدن حرفهای عشقی متنفرم باید تف انداخت تو صورتش و همینطور پسری که بیاد و ادعای نفی این چیزها رو بکنه که من اهلش نیستم و بدم میاد , چطور ممکنه انسان سالمی باشه و از طبیعی ترین نیازهای انسانی چشم پوشی کنه ؟ حرف من این نیست که آقا پسر بیان و همون جا خانم رو بکوبن زمین و .... اما اگه هر دو واقعا حس می کنن که دوست دارن این نوع رو روابط داشته باشن , چرا باید نقش بچه های پاستوریزه رو بازی کنند ؟ وقتی پسری به دختری می گه دوستت دارم و اون دختر انگار که فحش ناموسی بهش دادی تف می اندازه تو صورتت در حالیکه خودش در آتش عشق می سوزه اما جرات و وجود ابرازش رو نداره و با این رفتاره احمقانه اب سردی بر احساسات پاک پسر می ریزه , چه انتظاری می شه از پسر داشت ؟ وقتی پسری خواسته اش در آغوش گرفتن یا بوسیدن و یا در دست گرفتن دستهای دختری باشه آیا می تونه بصراحت و به راحتی به دوست دخترش این ها رو ابراز کنه و انتظار داشته باشه که اون هم اونقدر جنبه داشته باشه که در جوابش فقط بگه نه و من نمی خوام و یا با اخم و ناراحتی و قهر و بهم زدن رابطه , مخالفتش رو نشون بده ؟ وقتی در کشور ما فرهنگ دوست پسر و دختری جا نیفتاده و فرهنگ و بینش های سنتی داره چطور می شه ادای عاشق و معشوق های فرنگی رو در آورد ؟ اینکه فقط تظاهر کنیم عاشق هم هستیم و بخواهیم رفتار غربی ها رو تقلید کنیم اما در عمل با احساسات همدیگه بازی کنیم آیا این معنای دوستی و یا عشق می تونه باشه ؟ مطمئنا سرانجامی غیر از سردی و خشکی و دل مردگی و نفرت و سر خوردگی نمی تونه به ارمغان بیاره !! همون طور که نفرت انگیزه پسری که فیلم بازی می کنه و به دختری که دوستش داره از ترس بهم خوردن رابطه نمی گه من دوستت دارم و یا می خوام دستت رو بگیرم یا می خوام بیشتر ببینمت یا حتی می خوام باهات سکس داشته باشم ... همون قدر بیشتر هم احمقانه ست برای دختری که پسری رو دوست داره اما وحود این رو که رو در رو بهش بگه رو نداره و تا آخرین لحظه با احساسات پسر بازی می کنه و خیلی نفرت انگیز تر اینجاست که درست وقتی که اون پسر از دست این بازی ها خسته می شه و به سراغ کس دیگری می ره دختر بهش انک بی وفایی و نامردی می زنه و همه مردها رو یکسان می بینه و از جنس مرد متنفر می شه ! در حالیکه رفارهای سرد اون باعث این شرایط بوده ! باز هم جالب تر از همه اینه که دخترهای ما مثل فیلم های هندی که مرد خودش رو جر می ده و اظهار عشق می کنه اما زن باسن مبارکش رو نثار آقا می کنه و بعد که آقاهه کف می کنه و بی خیال طرف می شه تازه دختره به خودش میاد و دست از حماقت بر می داره و رو می کنه به مرد , دخترهای ایرانی هم همینطورند !! وقتی تنور داغه نون رو نمی چسبونن اما وقتی آتش عشق پسر خاموش شد تازه به دست و پا می افتن و اون موقع هست که کار از کار گذشته !! دخترها همه فقط یکطرفه به قاضی می رین و هیچ وقت نمی خوان با حقایق روبرو بشین ! اینکه دختر ها هم مثل مردها از سکس لذت می برن اینکه از بودن با یک مرد و ابراز احساسات و علایق و سلایق خودشون با مردی لذت می برن و راضی می ش اما چند درصد از ما می تونه این مسائل رو برای خودش حل کنه ؟ همیشه از دختر های چادری متنفر بودم اما از یک چیز اونها لذت می برم اونم ثابت قدم بودنشونه ! با اینکه در جهل مرکب تا ابد بسر می برن اما با این همه تکلیفشون معلومه و از اول دوست پسر نمی گیرن و با احساسات خودشون و دیگران بازی نمی کنن .
و ختم کلام اینکه ریشه همه اینها در بی اعتمادی هست . ما آدم های دهن بین کافیه برای کسی حادثه ای پیش بیاد و ما هم کاسه داغ تر از آش می شیم و مثل مار گزیده ها می شیم . کاش لااقل با خودمون صادق بودیم و اگه نمی تونستیم عاشق باشیم لااقل کسی رو هم عاشق خودمون نمی کردیم و با احساساتش بازی نمی کردیم که بعد بی رحمانه و بدون دلیل رهاش کنیم و در انتها مثل خر تو گل بمونیم ..... حال من به هم می خوره از همه این دورویی ها از همه این بازی های کثیف و غیر اخلاقی . از همه آدمهای متظاهری که می خوان نشون بدن چیزی هستن بجر اون چیزی که باید باشن و روی احساساتشون سرپوش می گذارن ! هم از پسرها و هم از دخترهای این چنینی متنفرم ... چه فرق می کنه پسر باشه یا دختر ؟ مهم اینه که صادق باشه رک باشه انسان باشه و وجدان داشته باشه . من خودم امروز رفتم و دوست دخترم رو دیدم و برای اینکه رابطه ما شفاف تر بشه خیلی رک و بی ریا هر چی تو دلم بود بهش گفتم. خیلی منطقی هم به صحبت های اون گوش دادم. و هر دومون لذت بردیم و گرمای با هم بودنمون از سرمای هوا کم می کرد.
بیاییم اگه رابطه ای رو شروع کردید از همون اول شفاف سازی کنید تا از این رابطه هم دختر هم پسر لذت ببرن.
وگرنه اگه قرار باشه از داشتن این رابطه ها سر خورده بشیم یا اینکه همیشه عذاب روحی داشته باشیم هیچ فایده ای نداره.
اول تکلیف خودتون رو با خودتون مشخص کنید و بعدش تکلیف طرفتون.
یعنی اینها خواسته های زیادیه ؟ کاش کمی جنبه پذیرش حقایق وجودی خودمون و دیگران رو داشتیم .... چه زیبا می شد زنها از دنیای خودشون مردها رو آشنا می کردن .. و چه لذت بخشه اعتراف مردهایی که می گن ما از دنیای زنها ناآگاهیم ... و همین باعث شده تا بحال دوست دختر نداشته باشیم . بقول دوستی : تا کی نمایش عفت و پاکدامنی و هنر پیشگی ؟ اگر زنها خودشون باشند مردها براشون می میرند و در واقع این خود زنها هستند که یکسری ارزشهای پوشالی رو به خورد مردها می دن . چه لذتی میبریم از اینکه زیباترین احساس بشر یعنی عشق رو سرکوب می کنیم ؟ خلاصه اینکه همیشه با طرف مقابلتون راحت باشید . تو همچین حالتی همدیگه رو حتی بیشتر می شناسید و با هم رابطه دارید و از این رابطه می تونید تو جهت مثبت استفاده کنید.
پسر می تونه مشکلات دختر رو حل کنه و دختر هم می تونه مشکلات پسر رو حل کنه .اگه قرار با این روابط مشکلات فردی ما زیاد بشه اصلا فایده نداره.
من خیلی متاسفم برای طرز فکر خیلی از پسرهای هم سن خودم که این مسائل رو درک کنند.چه برسه برای افرادی که بدون اینکه هدف خودشون رو از ارتقا دادن این روابط مشخص کنن خیلی راحت به خواستگاری دختر میرن!
و متنفر از کسانی هستم که بدون دیدن دختر و آشنایی با اون و شناختن احساسات پاک یه دختر می رن خواستگاری اون دختر و شناختشون از دختر همون صحبت چند دقیقه ای با دختر!!! حالا آقا می خواد با دختر بدون شناخت دختر و نیازهای اون یک زندگی رو شروع کنه!!
من همیشه گفتم و می گم زندگی با تمام مشکلات خودش قشنگه پس همیشه شاد زندگی کنید. حالا از خود شما دوست عزیز میپرسم که میل زده بودید که از کجا می شه به مردان عتماد کرد تا گرفتار آغوش روسپیان هزار بستر نیفتن اگه زندگی که اینطوری تشکیل بشه هیچ کس نمی تونه تضمین کنه که همچین اتفاقی نیفته چون مرد بعد از ازدواج تازه یواش یواش داره به علایق و سلیقه ها و طرز تفکر زن پی می بره و می بینه اون چیزی که زمان خواستگاری از دختر تصور می کرد نیست و نمی تونه عشق خودشو نثار زن کنه.
ولی مطمئنا اگه دختر و پسری که همدیگه رو کامل به خاطر روابط زیادشون شناختن و عاشقونه همدیگه رو دوست دارن به صورت عاقلانه بر اساس در نظر گرفتن مسئله بلوغ ازدواج ازدواج کنند و زندگی رو عاشقونه شروع کنند و از وجود هم تا آخرین لحظه زندگی لذت ببرند هیچ موقع گرفتار مسائل پوچ که برهم زننده کیان خانوادس نمیشن.
زندگی که پایه و اساسش به این صورت باشه همیشه زنده هستش و دختر و پسر میتونن در کنار لذت بردن هم تو زندگیشون به همه چیزبرسن و بعد از چند سال می بینن که چیزی تو زندگیشون کم ندارن و فقط دارن از زندگی لذت می برن.

امیدوارم دوستان عزیزم همیشه به این مسائل توجه کنید.
منتظر نظرات شما عزیزان هستم .
شب همتون بخیر.
همیشه شاد باشید.