دوشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۶

عید

چند روز عید !
فوق العاده بود . این چند روز هم برای من خیلی قشنگ بود .

خدمتم هم داره نزدیک میشه . به همین خوشمزگی !

کمی قبل تر یعنی وقتی که کوچیک بودم همیشه تو این ایام ارتباط من قاعدتا با هم سن های خودم بود و کمی از سن خودم بیشتر و مسائلی هم که با اون درگیر بودم به اقتضای همون سنم بود .
این چند سال عید مخصوصا این عید واسم روزهاش خیلی جالب بود !!! مثل همون دوران کوچیکی خودم که یه آتیش پاره بودم که دومی نداشت و وای به روزی که یکی مثل خودم کنارم میافتاد !!! زمین و زمان به هم میریخت !
تو چند تا از مهمونی ها و دید و بازدیدها به قولی عید دیدنی ها از اونجایی که تبحر فوق العاده بالایی در اجرای میزگرد و صحبت و این مسائل دارم البته در صورتی که طرفین گفتگو رو تائید کنم ! مسائل جالبی رخ داد و اینکه نتایج خوبی هم در برداشت .

تو چند تا از مهمونی های صمیمانه که بودیم انقدر بعضی از این بحث ها شیرین میشد که تا دیر وقت ادامه پیدا می کرد و اینجا بود که خانم های خونه مثل مامان و آبجی و خاله اعتراض میکردن که بسه !!!

این موضوع رو گفتم تا بدونید که باید زیبایی های هر دوره ای زندگی رو دید . خیلی لذت بردم از اینکه من هم توی یه حدی از زندگی هستم که یکی از عناصر اصلی خیلی از همین گفتمان ها بودم . یا اینکه انقدر واسم جالب بود که طرف مقابلم که مثلا سی سال از من بزرگتر بود برای اینکه بتونه نظرش رو به من بگه بی تابی می کرد و اینکه بیشتر از همه از این لذت میبردم که همین روابط هستن که رابطه های آینده من رو رقم میزنه . دیگه دوران بچگی و کوچیکی نیست که تموم بشه . وقتی تو یک جا هستی که مثل بقیه میتونی نظر بدی و یا مثل بقیه صحبت کنی همینجاست که رابطه های مختلف زندگی رو رقم میزنه .

در کل خیلی این چند روزه قشنگ بود و امیدوارم که بتونم بقیه سال رو هم شیرین ببینم . امیدوارم که همه سال خوبی داشته باشید .