جمعه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۸

من : نادرم

انقدر زیبا گذشت زمان و کسب کردن تجربه رو حس می کنم که منتظر فردا و فرداها هستم تا ببینم چی قراره تو زندگیم اتفاق بیفته .
همیشه تو زندگی خودم سعی کردم رو پای خودم وایسم . حتی تو بیشتر مسائل به کسی تکیه نمی کنم . اگر از کسی کمک بخوام بیشتر به نفع طرف مقابلم بوده تا من . برای همین همیشه نسبت به هم سن و سال های خودم احساس بزرگی می کنم . این مساله تو دوران خدمت برای من کاملا اثبات شد که نسبت به بعضی مسائل زندگی خیلی خیلی با فهم تر و با شعور تر از کسانی هستم که ادعا می کنن همه چیز رو می دونن . هیچ وقت هم باب رقابت رو باز نکردم ولی کار خودم رو به نحو احسن انجام دادم . اما به خیلی از مسائل ضعف و کاستی های خودم هم پی بردم .
با خودم صادق هستم و روراست . همیشه تلاش می کنم تا ضعف ها و کاستی های خودم رو حل کنم .
اما از وقتی که خدمتم تموم شد و به شکل خیلی خیلی بدی تمام چیدمان عناصر زندگی من و اطرافیان و دوستان و ... به هم خورد و غیر از مسیری که خودم برای زندگی خودم ایجاد کرده بودم مسیرهای زیاید هم پیش روی من قرار گرفت .
روزهای سپری شده رو هرگز فراموش نمی کنم .
ولی من اهل شکست نبودم . بلند شدم و کمر راست کردم و تصمیم قاطعانه تری گرفتم تا با هر مشکلی تو زندگی خودم مقابله کنم . حتی بهتر از قبل و قدرتمند تر از قبل .
زندگی فوق العاده بی رحم هستش و هر کسی تو برهه ای اززندگیش به این موضوع پی می بره .
ارتباطات من بعد از خدمت خیلی زیاد شده . واقعا وارد میدون جنک جامعه به معنای واقعی شدم .
مملکت ما هم واقعا گل و بلبل هستش . من که ادعام می شد زرنگ هستم چنان سرم رو کلاه می زارن که تازه بعد از دو رو می فهمم !!!
با تمام این مباحث میگم که یواش یواش راه پیشرفت و راه بزرگ شدن و راه قدرتمند شدن رو دارم یاد می گیرم . و چقدر قشنگ تجربیات قبلی من به کمک من میاد تو این دایره زندگی تا از کسی که 5 سال تو یه مکان و یه جایگاه سازمانی ثابت مونده بالاتر برم .
چقدر قشنگ باعث شده تا اجازه ندم تا کسی به بهونه های مختلف سر کیسم کنه و
چقدر زیبا یاد گرفتم تا بتونم وارد مباحثه بشم .
چقدر شهامت من زیادتر شده . انقدر که دیگه برای من مهم نیست جلسه فردا چه کسی هستش . چون به کار خودم ایمان دارم .
یاد گرفتم برنامه ریزی کنم تا تفریح کنم .
یاد گرفتم صبورتر باشم و امیدوار .
و چقدر اطرافیان به من حسادت می کنن .
چقدر تو محیط کار حسادت می کنن و تو روز 10 بار می خوان زیر آب بزنن !!!! البته کور خوندن
چقدر از اقوام دوست دارن که من پیشرفت نکنم و چشماشون درمیاد من رو می بینن
چقدر احساس خوبی دارم . احساس بالندگی می کنم . با تمام کاستی های خودم . نداشته های خودم ولی احساس بزرگی می کنم چون
من : نادرم .