چهارشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۵

غذا پختن


اگه آفتاب تو چشات خونه کنه ميتونه خورشيد و ديونه کنه
ميتونه خورشيد و ديونه کنه
ميتونه تو آيينه ی چشمای تو گل شب بو موهاشو شونه کنه
گل شب بو موهاشو شونه کنه

ميتونه ميتونه آب بشه تو نگاه تو دل سنگه هر چی غصه و غمه
لحظه هام ارزونی چشمایه تو از نگات هر چی بگم بازم کمه

منو بارون تو و آفتاب شب و غم توی راه زندگی هم سفريم
نکنه اسير نتهایی بشيم آسمونيا رو از ياد ببريم



الان که دارم این پست رو می نویسم خیلی خسته ام . دیدم تا فرصت دیگه ای پیدا کنم پای سیستم بشینم بنویسم خدا داند کی باشد وگرنه زندگی من هر ده دقیقه یک بار برنامه ریزی می شه !!! پس فرصت رو غنیمت شمردم تا بیام بنویسم .
الان یک لیوان شریت آلبالو خنک کنار دستمه و یک بشقاب میوه و شادمهر عزیز هم که داره واسم میخونه خلاصه جاتون خالی .



بازم طبق معمول شب و روزم قاطی شده و خوابم خلاصه شده به چند ساعت تو ظهر !!!
دوست ندارم زندگی یکنواخت شه واسه همین دنبال کاری بودم که بتونم کمی از محیط کار بیرون بیام . واسه همین به آبجی زنگ زدم و گفتم شام امشب با من !!!

آبجی هم که از خدا خواسته گفته باشه .
رفتم واسه خریدن وسائل لازمه !!!
خلاصه بعد از گرفتن وسائل اومدم و یه راست رفتم تو آشپزخونه !!!
وسائل رو گذاشتم و رفتم لباس هامو عوض کردم و دست و صورتم رو هم شستم و آبجی رو صدا کردم .

آبجی : چی داریم امشب !!!
- چی دوست داری آبجی نازم
آ : تو عجیبی نادر داداش !!! فقط بشه خوردش
- مگه تا حالا شده غذا درست کنم نخورید !
آ : نه !! بیام کمک
- بدون کمکت نمی تونم . بدو بیا که کلی کار داریم

- می دونی اسمش چی آبجی ؟
آ : نه .چی ؟
- خوراک مرغ وقارچ

خلاصه مواد لازم این غذا رو هم بنویسم تا شما هم اگه خواستید امتحان کنید .

یه دونه مرغ یا خروس ردیف !!! البته می شه از 3 تا سینه مرغ درشت هم استفاده کرد . بستگی داره سینه خور باشید یا رون خور !!!
نخود فرنگی جز اصلی این غذا هستش 2 تا لیوان خوبه .
ذرت : 2 لیوان هم خوبه .
قارچ هم دو بسته که بشه 500 گرم .
پیاز : 1 عدد درشت کافی هستش
آرد : 3 قاشق غذاخوری بیشتر نباشه
شیر:2 لیوان سعی کنید از شیر های معمولی استفاده نکنید
خامه : 1 قوطی
چیپس خلالی : 1 بسته بزرگ یادتون مزمز باشه !!! اینم یه چشمه تبلیغات بود

زعفران و آبلیمو و کمی فلفل سیاه و ... خوبه و خوشمزه می کنه این غذا رو .


من همیشه می گم اگه انسان قرار کاری رو انجام بده با خوشی و شادی انجام بده تا هم کارش انجام شده باشه و هم اینکه لحظه های خوشی رو رقم بزنه . همه کارهام اینطوری آشپزی هم جای خودش رو داره .
مثلا دوست ندارم همینطوری آشپزی کنم و غذا حاضر شد خورده بشه و تموم . همون درست کردن غذا و دور هم بودن و خندیدن و با حوصله غذا پختن خیلی لذت داره !!! البته خوردنش خیلی بیشتر لذت داره !! من که از خوردن خیلی لذت می برم . بی نهایت !!!

من به جای مرغ کامل از 3 تا سینه درشت !! استفاده کردم و گوشت رو از استخوان جدا کردم . آبجی از خنده ترکیده بود انقده که جک گفتم .

حضرت آدم از حوا ميپرسه : عزيزم منو دوست داري ؟ آدم ميگه مگه چاره ديگه اي هم دارم ؟

تركه ميره شكار خرگوش، صداي هويج در مياره !!!


بچه ترکه نقاشي ميکشه ميره پيشه باباش ميگه: بابا نقاشيم گشنگه ؟ باباش ميگه: آره دخترم حالا بگو چي كشيدي؟ دختره مي كه يه گاو با علف. باباش ميگه: پس كو علفا؟ دختره ميگه: گاوه همشو خورده! باباش باز مي پرسه: پس كو گاوه؟ دختره ميگه: گاوه علفاش تموم شد رفت

تركه با كُت و زير شلواري تو خونشون نشسته بوده. ازش مي‌پرسند: واسه چي تو خونه كت پوشيدي؟ ميگه: آخه شايد مهمون بياد! ميپرسن: پس چرا ديگه زير شلواري پوشيدي؟! ميگه: خوب شايد هم نياد.

تركه داشته خاطره تعريف ميكرده، ميگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خيلي بود!!!
يه مرده به رفيقش ميگه : ببين ، من هر وقت با زنم دعوا ميکنم ، هميشه حرف آخر رو من ميزنم و اون هيچي نميگه د رفيقش ميگه : بابا دمت گرم ، کارت خيلي درسته ، حالا اون حرف آخر چيه د ميگم : غلط کردم
...
...
...

خلاصه ادامه بدم که چه طوری می تونید این غذا رو آماده کنید :

بعد از اینکه سینه رو از استخوان جدا کردید به تیکه های ریز ریز اندازه یه بند انگشت خرد می کنیم . بعد با کمی کره تفتش می دیم تا بپزد بعد نخود فرنگی وذرت رو اضافه می کنیم وقارچها رو هم ریز می کنیم با کره تفت می دیم تا آبش کاملاٌ چفت بشه وبعد به مرغ یا سینه مرغ اضافه می کنیم
تو سکانس بعدی شیر رو با آرد حل می کنیم و کاملا هم میزنیم تا آرد گوله نشه و به موادمون اضافه می کنیم تا ردیف غلیظ بشه !! و به قولی موادمون جا بیفته .
دست آخرم خامه رو اضافه می کنیم و زعفران و آبلیمو و .... اضافه می کنیم تا هم رنگ و هم طعمش خوب بشه . واسه کلاس گذاشتنم شده تو یه ظرف خیلی شیک بریزید و روشم کامل با چیپس پر کنید جوری که فقط چیپس دیده بشه !!

خلاصه این غذا برخلاف غذاهای دیگه هر آدم شکمویی رو زود سیر می کنه . و خیلی هم لذیذه .
نوش جان .

حالا بماند که بیچاره آبجی همه صورتش خامه ای شد!!! البته یه دور هم رقص سرخ پوستی رفتیم وسط غذا پختن که رضا گفت :

نادر دیوونه ای به خدا !!!
- چرا ؟
تو از بی خوابی نمی میری از گشنگی می میری !!!
- منظور ؟!
تو الان بیشتر از 36 ساعته سر پا هستی اون موقع واسم رقص سرخ پوستی میای .
- گفتم دقیقا !!! البته رقص سرخ پوستی واسه اینه که غذامون جا بیفته واسه شما نیست !!!
بعد با آبجی زدیم زیر خنده !!!! ها ها ها
رضا : اصلا من با تو کاری ندارم دارم می رم استراحت کنم


اینم از جریان امروز ما .
شاد باشید .