دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۵

شرارتهای کودکانه



میگن شرارت اکتسابیه ! اما من عقیده دارم هم اکتسابیه و هم ذاتی هم ارثی ! خودم دلایل زیادی دارم براش و به عینه برام ثابت شده .
دوران کودکی فقط آتیش میسوزوندم !!! جوری که هنوز که هنوز هستش توی جمع های فامیلی و دوستانه حرف من به میون میاد !
همیشه دوست داشتم مسائل مختلف رو بشناسم . ببینم . لمس کنم . حالا چرا میگن من آتیش میسوزوندم دلیل داره :
عجیبه ولی من هر جایی که میرم مخصوصا برای اولین بار و یا اینکه می خوام کاری برای بار اول انجام بدم ماجراهایی پیش میاد که من فکر میکنم تو بچگی هم همین قضیه صدق میکرده !! البته خودم قبول دارم که کمی ذاتم خرابه و شرارت دارم !!!!!!!!!!!!

- وقتی بچه بودم از دیوار راست بالا میرفتم !!! به قول مامان نمیشد تو رو تنها گذاشت !!! یکی از دسته گلهایی که هنوز هم بعد از 17-18 سال یادم مونده و هنوز هم وقتی توی خلوت بهش فکر میکنم غش غش می خندم , ماجرای برداشتن ریش تراش عمو از تو ساکش و زدن به صورت خودم بود !!! عمو اینا اومده بودن خونه ما و من برای اولین بار دیدم که عمو با ریش تراش داره صورتشو میزنه !!! برای من خیلی جالب بود ! برای همین منتظر فرصتی بودم که هیچ کس نباشه و من برم سر وقت این ریش تراش !!!
هیچ کس خونه نبود بعدازظهر ! بیچاره رضا بچه ساکتی بود و هر ماجرایی براش پیش میومد به خاطر من بود !!! با رضا رفتتیم سر وقت ساک عمو و من ریش تراش رو برداشتم زدم به برق و به رضا گفتم بیا بمال رو صورتت !!!!!
ولی رضا گفت نمیخوام !!! بعد خودم شروع کردم خیلی شیک استفاده کردن از این وسیله که فکر کنم 5 سالم بود !!!! تو همین حین همه اومدن خونه و منو در حال استفاده از ریش تراش دیدن !!!!!!!!

- یک بار رفتم سر وقت کمدی که تلوزیون روی اون بود . همین که رفتم کمد و گرفتم !!! کمد نمیدونم چی شد که برگشت روی من و تلوزیون افتاد زمین و میز هم روی من !!!! شانس آوردم که تلوزیون روی سرم نیفتاد!!! تلوزیون خورد خورد شد ! من همینطوری یکساعت زیر کمد بودم و تکون نمیخوردم !!!!!!!!!!!!!

- یک بار که عمه اینا اومدن خونه ما ! من رفتم دیدم که در نیسان آبی رنگ شوهر عمه بازه !!! ماشین توی خیابونی بود که کمی سرازیزی داشت . من رفتم دستی ماشین رو آزاد کردم و نیسان رو به سمت سرازیری هل دادم و داد زدم ماشین رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! الان که دارم ینو مینوسیم خودم غش کردم از خنده !!!! بیچاره شوهر عمه !!! یک کیلومتر دوئید تا به ماشین رسید !!!!

برخلاف خیلی از افراد من بیشتر دوران گذشته همراه با احساس اون موقع یادمه . واقعا دوران خیلی زود میگذره .
شاد باشید.