دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۵

پروسه

دانشگاه كه بودم هميشه عاشق اين بودم كه با بچه ها دور هم بشينيم و در مورد موضوعي صحبت كنيم !!! كمتر كسي توي دانشگاه من رو تنها مي ديد . بيشتر مواقع دور ميز توي سلف مي نشستيم و خيلي شيك در مورد موضوع هاي مختلف صحبت مي كرديم . هميشه بحث رو شروع مي كرديم و وسط بحث يه چيزي مي خورديم .البته با قانون دنگي دونگي من !!!!
يعني هر كسي بايد فقط بايد از خودش پذيرايي كنه و خودش حساب كنه !!!

خيلي لذت مي برم تا نظر ها و عقايد و ديدگاه هاي ديگران رو در مورد مسئله اي بدونم و براي من خيلي جالب هستش !!
هميشه شروع كننده خودم بودم !!! اوايل بچه ها جرات نمي كردن نظرهاشون رو بگن كه مبادا كسي به عقايد اون بخنده ولي اين قدرت رو داشتم كه جلسه رو طوري جلو ببرم كه همه به نظرهاي ديگري احترام بزاره و نتيجه اي از صحبت هاي خودمون بگيريم و بچه ها اواسط صحبت چنان هيجان زده مي شدن كه دوست داشتن رشته كلام رو به دست بگيرن و صحبت كنن و هميشه دير سر كلاس حاضر مي شديم !

يادم مي اد توي يكي از همين بحث ها كه بوديم يكي از بچه ها برگشت گفت : بايد پروسه ها رو طي كرد تا به هدف نزديك شد !!
بحث اون روز ما هم در مورد اين بود كه چرا انقدر اداره هاي ايران شلوغ هستش و كاري از پيش نمي برن !!!‌
نمي خوام بحث اون روز رو به ميون بيارم ولي مي خوام گير بدم به اين جمله كه به نظر من خيلي مفهوم عميقي داره

نتيجه اي كه خودم گرفتم اين بود كه بايد كار رو به موقع انجام داد . حتي اگه انجام دادن اون كار تو يه برحه از زمان براي انسان نتيجه بخش و راضي كننده نباشه ولي تو دوره هاي بعدي دست رو براي انجام دادن كارهاي ديگه باز مي كنه .
نمونه عيني اون كه براي خودم پيش اومد مساله خدمت رفتن و سربازي من بود.
خيلي طبيعي هستش كه دو سال از بهترين سال هاي عمر خودم رو هدر مي دم سال هايي كه انقدر انرژي و ابتكار دارم كه هر كاري مي تونم انجام بدم . ولي از زماني كه موضوع خدمت رفتن من پيش اومده و مي دونم كه بايد برم خيلي راحت مي تونم به پروسه ها و كارهايي كه بعد از سپري كردن اين دوره دارم فكر كنم .
و اين موضوع رو هم درك كردم كه اگر از اين مساله فراري باشم هميشه درگيرش هستم و انرژي كه مي خوام روي مسائل و كارهاي ديگه خودم صرف كنم نخواهم داشت .
چند روزي هستش كه درگير كارها و مقدمات اعزام خودم هستم . البته كارهاي زيادي هم دارم كه بايد انجام بدم و خودم رو آماده كنم براي رفتن به خدمت .
. امروز درگير بانك و حساب هاي بانكي خودم بودم و كارهاي اون رو انجام دادم .
يه سر هم دكتر رفتم و يه آزمايش هم دادم تا مشكلي از نظر سلامتي نداشته باشم . فقط چند تا آمپول نوشت گفت خدا پشت و پناهت !!! خوش بگذره !!!!‌
بايد كارهاي عقب افتاده اداري مغازه رو هم به نتيجه برسونم .
بايد تكليف چند تا از شركت هاي طرف قرارداد خودم رو هم مشخص كنم .
به احتمال زياد بايد چند روزي هم برم شهرستان
و ...
....
....

نتيجه اخلاقي :
بايد مراحل رو گذروند . شايد جذاب و جالب نباشن ولي به هر حال بايد گذروند .پس حداقل از اون نهايت استفاده رو ببريم چون بالاخره روزي هم فرا مي رسه كه اين پروسه هم تموم ميشه و تنها مساله اي كه براي انسان مي مونه همون تجربه اي هستش كه ميشه تو خيلي از مواقع ديگه استفاده كرد ولي اگر مراحل رو جا بزاريم تنها كسي كه ضرر ميكنه در نهايت خودمون هستشم چونكه ممكن هستش بعد از گذروندن اون پروسه موقعيتي بدست بياريم كه با نگذروندن اون به اون نمي تونيم دست پيدا كنيم .

هميشه شاد