یکشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۵

تعریف زندگی

دیشبم بیدار بودم و منم که گشنه !!! از خستگی هم که نمی تونم سر پا شم پس می نویسم و می رم می خوابم .

مشق سکوت رو خط بزن
اینجا کسی غریبه نیست
نگو که باور نداری
حرف دلت رو بنویس
دفتر کهنه دلت
رنگ غم رو دوست نداره
بهش نگو تو راه عشق
هیچ کسی پا نمی گذاره
از شب و تنهایی نگو
خورشیدمون جلوه گره
نگو نسیم سحری
ار کوچه مون نمی گذره
اسبت رو زین کن و بیا
تو شهر تنهایی نمون
خونه رو روشن می کنه
حتی یه شمع نیمه جون
پرندها منتظرن
قدم بزار تو آسمون
برای خاک باغچه مون
ترانه ای تازه بخون .....

تعریف زندگی

هدف و عشق در زندگی خیلی خوبه ! خیلی از ما مدام تو این فکر هستیم که آدم موفق و خوشبختی بشیم و بتونیم هر چه زودتر به سر و سامان برسیم . ازدواج کنیم و یک زندگی آسوده و بدور از سختی ها و همراه با جوهر عشق رو بنا کنیم .با اینکه اکثر ما تلاش می کنیم تا به این آرزوها که نیمی از مشغولیت ذهن ما رو در دوران جوانی تحت تاثیر قرار می دن جامعه عمل بپوشونیم , اما خیلی کم هستند از ما که به موفقیت و خوشبختی واقعی می رسن ! نه تنها ما که نگاهی به زندگی پدران و مادران خودمون می تونه اینها رو خوب به ما گوشزد کنه !!

اکثرا ملاکمون برای رسیدن به این آرامش امکانات متفاوتیه از جمله مادیات و عشق و تفاهم و .. خیلی ها فکر می کنند برای رسیدن به خوشبختی باید فقط و فقط روی چیزی بنام عشق تکیه کرد و تا عشق وجود نداشته باشه خوشبختی هم بوجود نمیاد ! شاید حق با اونها باشه اما یک دسته هم میان و می گن اگه مادیات وجود نداشته باشه خوشبختی معنا نداره و زندگی بدون مادیات یعنی هیچ . به نظر شما کدوم درسته ؟

اگه با دیدی منطقی به این عوامل نگاه کنیم متوجه می شیم که هر دو طرف بنوعی حق دارند اما به تنهایی , هرگز !! این عوامل بتنهایی نمی تونن سازنده زندگی باشن و فقط با استفاده از همه اینهاست که می شه درست و خوب زندگی کرد و باقی بعهده نگرش ما و توانایی عقلی ماست و شریکمون .... همه می دونیم که زندگی :
بدون عشق معنی نداره
و زندکی بدون پول هم همینطور
اما چقدر جذابتر می شه اگه زندگی تشکیل شده باشه از هر دو عامل , معنویات در کنار مادیات ! چیزی که خیلی آدمهای رویا پرداز با بدست آوردن قسمت کوچکی از اون فکر می کنند به هدف نهایی رسیدند در صورتیکه درک درستی از حقیقت زندگی ندارند .

خیلی ها هستند از این قماش که فکر می کنن چون عامل اولیه یعنی عشق رو دارند پس همه چی تموم شده و باید قدم به عرضه ازدواج بگذارند ... مدتی درگیری های عاطفی و مشغولیتهای شدید ذهنی و درگیریهای خانوادگی بوجود میاد و در نهایت هم وصلتی صورت می گیره و 2 یار به وصال هم می رسن . اما آیا این یعنی خوشبختی ؟

من فکر می کنم عشق رو نمی شه هیچ وقت معنا کرد چون هر کسی اون رو در چیزی , کسی و با نوع خاصی از نگاه می بینه.و البته همین عشق هستش که بقای زندگی دو نفر هستش که همدیگه رو بی اندازه دوست دارن
ولی چقدر خوب بود که زندگی رو تعریف کنیم و از لحظه لحظه اون بهره ببریم و استفاده کنیم . حتی از خوردن یک پفک ساده !!! با کسی که همه زندگیتون هستش و اینکه توی شرایط های مختلف عشقی که وجود داره رو حفظ کنیم و لذت زندگی رو بچشیم .

همه می دونیم زندگی هیج وقت بطور یکنواخت پیش نمی ره و انسان با تولدش پا به عرصه مبارزه ای می گذاره که تا دم مرگ ادامه داره ... ازدواج رها شدن از قید و بندها نیست و رسیدن به تکامل و سازندگی و تکمیل و پیدا کردن نیمه گم شده انسانهاست که متاسفانه نیم بیشتری از ما از اینها غافلیم .

عده ای که همه چیز رو در پول و مادیات می بینند , در درجه اول پول براشون مهمه و بعد انسانیت !! این عده فکر می کنن که میشه انسانیت و حتی عشق رو هم با پول بخرن ! البته این کار رو هم می کنن و در عمل و ظاهر هم موفق نشون می دن , موقع ازدواج دخترها براشون سر و دست می شکونن , و یا پسرها برای تصاحب دل دخترهای پول دار صدها ترفند و حرفهای زیبا و فریبنده اجرا می کنند . اما وقتی به عمق زندگی اونها نگاه می کنیم , می بینیم که عشق در زندگی اونها هست , اما ظاهری و تصنعیه ! بی روح و خشک . رفتاری که از دل نیست و فقط بصورت غریزی و اجباری و برای خودنمایی و مردم فریبی ..... زن فقط تنها خواسته اش از مرد اینه که تامینش کنه و آزادیهاش رو محدود نکنه و مرد هم همینطور . 2 انسان با هم زندگی می کنند اما در دو عالم متفاوت ! تا زمانیکه پول وجود داشته باشه در اون زندگی , عشق هم هست !! اما به محض اینکه نوسانات مالی بوحود میاد عشق و محبت و همدلی و تفاهم هم از اون خونه رخت بر می بنده و نابود می شه چون عشقی که با پول بوجود بیاد , رشد کنه و خریده بشه با نبود اصل اولیه خودش براحتی نابود می شه ! پس یک تعریف دیگه برای عشق و اون هم اینکه عشقی که خردینی باشه دوام نداره و زوال پذیره .
اما در کنار اینها باز هم عامل بسیار مهم دیگری هم هست که همیشه بصورت نهفته باقی می مونه و شاید بهتره بگم 90% از ما از اون غافلیم و اون هم درک و شعور و مسئولیت پذیری و بلوغ فکریه . هر انسانی دارای رفتارها و کنش های متفاوتیه و هیچ دو انسانی رو نمی شه پیدا کرد که رفتارش شبیه هم باشه حتی در دوقولو ها !! در نتیجه وقتی کسی اقدام به ازدواج می کنه باید به حدی از بلوغ فکری و رفتاری رسیده باشه تا بتونه برای تحمل رفتارهای متفاوت شریک زندگیش عاملی بنام تفاهم رو بوجود بیاره .

متاسفانه نکته ای که خیلی مهم هستش همین درک و شعور و مسئولیت پذیری و بلوغ فکریه که خیلی از آقایون به اون نمی رسن و این اجازه رو به خودشون می دن که به خواستگاری دختری برن و بعد نامزدی و عروسی و بعد از گذشت 6 ماه از عروسی و ارضا شدن طرفین می خوان تازه زندگی رو شروع کنن !!! و متاسفانه اینجاست که یواش یواش مشکلات خودش رو نمایان می کنه و حتی در بعضی موارد لحظه های شیرین زندگی تبدیل می شه به جهنمی که گذشت اون برای طرفین فقط نفرت به ارمغان می آره . زندگی فقط یک سال اولش نیست بلکه یک عمر هستش .

خیلی از مشکلات زن و شوهرها از همین نقطه شروع می شه چون درکی از این اصل ندارند که طرف مقابل با اونها فرق داره و همینطور خودشون هم به عنوان یک انسان غریبه وارد زندگی فردی می شید که هنوز والدین اون که از بدو تولد تربیتش کردند نمی تونن بعضی از رفتارهای اون رو تحمل کنند و ما انتظار داریم که با فردی برای سالیان سال زیر یک سقف زندگی کنیم و اون فرد هم دقیقا رفتار و اعمالش مطابق ما باشه , و این محاله . مشکل از همین جا ناشی می شه که کسانی که درکی از این مسائل ندارند رفتارهایی درشون بوجود میاد مثل خودخواهی - رقابت خسمانه - حسادت - کینه - امر و نهی بی دلیل - بد بینی و در مراحل بالاتر لجبازی و سپر بلا قرار دادن بچه ها !!


چقدر خوبه که بنا بر توانایی هامون بسراغ عشق بریم . اگه توانایی مالی در حد اداره یک زندگی معمولی رو داریم بفکر ازدواج بیافتیم . اگر به حدی از شعور و عقل و بلوغ فکری رسیدیم که بتونیم مسئولیت پذیرش فرد دیگری رو بپذیریم قدم در تشکیل خانواده بگذاریم . وقتی نگاهی به اکثر زندگی ها می کنم می بینم خیلی ها هستند که به اصول اولیه زندگی مشترک پای بند نیستند ! خیلی ها تصمیم گیری رو می گذارند به عهده دیگران و مثل عروسک کوکی تابع نظر دیگرانند .

مثل اکثر احمق هایی که منتظر این هستند که ننه و بابا و خاله و عمه و عره اوره و شمسی کوره براشون آستین بالا بزنن و بگن فلان دختر رو ما پسندیدیم و دختر خوبیه ! همون اول بسمه الاه هم برن خواستگاری و جواب بله رو بگیرند ! دیگه دختر و پسر نه حرفی نه آشنایی ! هیچی ! اگه خیلی شاهکار کنند و فهمیده باشند 3 ماه هم نامزدی , جهنم !!!! اونم با چه شرایطی ؟ دختره باید در تمام مواقع محجبه باشه و آقا داماد تا لجظه زفاف حق نداره همسر آینده خودش رو به یک نظر حتی نگاه کنه یا لمس , که چی ؟ یکوقت ناموس دختره به باد نره !! دیگه بماند مسائل جنبی !!! حالا جالب اینجاست این فرد اصلا نمی تونه طرف مقابل رو هم ارضا کنه حتی شروع رابطه عاشقانه که هموم بوسه باشه رو بلد نیستن !! آداب بوسیدن رو نمیشناسن و نمی دونن چه ظرافت و تکنیکی در بوسه نهفته !!!
زندگی که به این صورت ناآگاهانه شروع بشه با اینکه دوام داره اما علت دوام اون خوشبختی نیست و دلیلش قدرت مطلقه مرد هست .
و یا اینکه خانم بیچاره فقط باید انرژی بزاره تا بتونه لحظه های زندگی رو شیرین کنه ولی چیزی که این میون تباه می شه حقی هستش که زن هم داره و اون حق زندگی کردن و لذت بردن از زندگی خودش هستش .

عدهای هم هستند که خودشون رو عقل کل و های کلاس می دونن و فکر می کنند که خودشون باید تنهایی همسرشون رو انتخاب کنند از روشهای آزاد و آمیزش و معاشرات بی قید و بند با انواع و افسام پسرها و دخترها و وقتی هم که شخصی رو پیدا کردند دیگه تحقیق و ... معنا نداره چون به عقل خودشون طرف ایده آله ! اما وقتی که خرشون از پل گذشت تازه می فهمن که چی فکر می کردن و چی شد !!!


ازدواج امر خیلی مهمی هست که انجام اون برای هر انسانی امکان پذیر هست ! اما متاسفانه دوام و بقای اون در 80% موارد با شکست مواجه می شه و علت اون هم عدم شناخت یکدیگر هست ! هر انسان بالغی می تونه به راحتی ازدواج کنه ! اما چه تضمینی وجود داره که این پیوند با دوام و پایدار بمونه وقتی که ما انتظارات و روحیات و نیازهای شریک زندگی خود رو نمی دونیم , پس چطور باید انتظار دوام زندگی رو داشته باشیم ؟

شکست تو ازدواج هم لذت نبردن از زندگی هستش . انسان همیشه باید نیازهای طرف مقابل رو تو دوران زندگی تو هر مقطعی باید برطرف کنه .
خیلی از زن و شوهر ها زیباترین احساس بشری رو در خودشون سرکوب می کنن در واقع اگه مردی همسرش رو واقعا دوست داشته باشه , زیبا ترین هدیه ای که می تونه بهش هدیه کنه هم آغوشی با اونه و قشنگتر از این هم وجود نداره که فاصله ها رو حتی در ارتباطات متقابل هم از بین ببریم.

همه ما داریم تو همین جامعه زندگی می کنیم و برای همه ما هم مشکلاتی که سیاست های غلط به وجود میاره آگاهیم ولی هر چی باشه ما داریم تو همین شرایط زندگی می کنیم برای نمونه الان که ماه رموضون هستش و قیمت های بیشتر اجناس بیشتر از چند برابر شده . خوب یعنی همه درک می کنیم و همه داریم حس می کنیم . پس :
یادتون باشه اون بلوغ فکری و حد بلوغی که گفتم اینجاست که زندگی رو شیرین می کنه و لحظه های سازنده رو می سازه :
مشکلی پیش می اد و آقا می اد خونه به جای اینکه به نیازهای عاطفی و ... جواب بده هر چی شده رو می کوبه رو سر خانم و خانم بیچاره که هیچ کاری نمی تونه بکنه فقط شاهد له شدن لحظه هایی باشه که الان باید یکی از بهترین لحظه های زندگی در کنار کسی که مظهر آرامش زن در خانواده هستش باشه ولی متاسفانه این فرد هنوز به این حد بلوغ نرسیده که خوب همه مشکل دارن ولی خونه . خانم . خانواده . فرزندان مظهر و کانون آرامش هستش و اینجاست که باید تو توانایی خودتو در کناری کسی که عشق تو هستش نشون بدی .
یا بالعکس :
خانمی که نتونه درک کنه همسرش تو دریایی از مشکلات و روابط ها و ... موج می زنه و نتونه جوری رفتار کنه که همسرش در کنارش احساس آرامش کنه فقط و فقط نشون دهنده این هستش که متاسفانه به خاطر همون بلوغی که گفتم بهترین لحظه ها رو دارن از دست می دن که فقط و فقط لحظه های بعدی رو هم خراب می کنه .
باید همه جانبه و در کنار هم عشق و مادیات و بلوغ و شعور و ... چید و تعریف زندگی و لذت از لحظه های زندگی .
حرف برای گفتن زیاده ولی راستش رو بخواهید خوابم می آد .

هوای گریه دارم تو این شب بی پناه
دنبال تو میگردم دنبال یه تکیه گاه
دنبال اون دلی که تنهایی رو میشناسه
دستای عاشق من لبریز التماسه
سکوت شیشه ایم رو صدای تو میشکنه
تو آسمون عشقم شعر تو پر میزنه
با تو دل سیاهم به رنگ آسمونه
تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه
هزار و یکشب من پر از صدای تو بود
گریه هر شب من فقط برای تو بود
هزار و یکشب من پر از صدای تو بود
گریه هر شب من فقط برای تو بود.


همیشه شاد .