چهارشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۶

خدمت

می دونید خوبی خدمت چی هستش ؟ اینکه واقعا قدر زندگی و زمان اون و لحظه ها رو به خوبی می فهمی .
وقتی داری ساک خودت رو حاضر میکنی و وسائل هایی رو توی اون میزاری که خودت هم خندت میگیره اون وقته که میفهمی زمان یعنی چی ؟ دو سال از بهترین زمان زندگی خودت رو باید بزاری واسه خدمت و خودت رو بسپاری به دست سر نوشت !!!
نمی دونم خوب هستش یا بد ؟ شاید هر کسی تو اون شرایطی که هست میتونه بگه خوبه یا بد . ولی اینو خیلی خوب میدونم که نمیشه نرفت و نرفتن خدمت مثل بی هویتی و سرگردونی و یا بی برنامگی یه جوون هستش .
من که دارم میرم . با این مساله خیلی خیلی خیلی سخت کنار اومدم . یه توکل به خدا گفتم و مثل همیشه از این محیط هم استقبال میکنم و به تجربیات خودم اضافه میکنم .شاید وقتی به سن مثلا چهل سالگی رسیدم که کوله باری از تجربه و چشیدن سردی و گرمی روزگار بیام آرشیو مطالبم رو بخونم و برسم به همین مطلبی که الان دارم مینویسم بگم نادر دیدی که لحظه ها چقدر ارزشمند بودن و چقدر زود گذشتن .
من همیشه میگم زندگی خیلی زود میگذره . هر طوری هم با اون رفتار کنید و عقیده داشته باشید برای شما همون رو پیش میاره . یه نگاه به پدر و مادر خودتون ببندازید . سی . چهل . پنجاه سالشون هستش که دارن تو مرحله ای زندگی میکنن که شما هم به اون دوران میرسید .
دورانی که الان هستیم هم میگذره . قدر مهر و محبت و دوست داشتن و نمیدونم هر چی که شما رو راضی میکنه بدونید .
همیشه برای زندگی خودم تلاش کردم و خیلی از مواقع انقدر توی ذهنم معادله های مختلف زندگی رو درآن واحد حل کردم که وقتی رسیدم خونه و وقت خواب شده احساس کردم که واقعا به اندازه هیچی ! انرژی نداره مغزم و انقدر من خواب رو بعضی مواقع دوست دارم چون که مغز و روحم رو دوباره ریفرش میکنم و به دست میارم . از هیچی هم تا حالا فرار نکردم . سعی کردم همیشه از هر مسئولیتی که روی دوش من هستش به خوبی بر بیام . برای همین هست که تو هر لحظه ای برای خودم هستم و تقریبا آشنا چون لمسش کردم . دیدم . شنیدم .
امیدوارم که نظام هم برای من محیطی باشه که بتونم از اون استفاده کنم . هزینه من دو سال از بهترین سال های عمرم هستش .