یکشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۷

ایران 1 - کنیا 0 !!!!!!!!!!!!!!

با دیگران چگونه ارتباط برقرار می کنید ؟
یا با نزدیکان خودتون مثل افراد خانواده ؟ یا سوال سختری بپرسم :
با برادر و یا خواهر کوچکتر از خودتون چطور ارتباط برقرار می کنید ؟ یا با فرزند خودتون ؟
فرض کنید مادر خانواده هستید و پسر 5 سالتون میاد پیشتون و از شما سوال میکنه :
مامان ! چرا دودول بابا انقد بزرگتر از دودول منه ؟ !!!!!
شما به عنوان مادر چه پاسخی میدید به فرزند دلبندتون !
بریم سر وقت ارتباط با عزیزان کوچکتر از خودمون .
برادر من که اگه اشتباه نکنم باید 16 یا 17 سالش هستش . اعتراف می کنم که تا الان درست نشناختمش !!! یعنی خدمت سربازی واقعا و به جد من رو 2 سال از زندگی و تمام ابعاد اون عقب انداخته . حتی خودمم رو هم فراموش کرده بودم !!!
از زمانی که خدمت نمیرم زمان بیشتری رو در خانواده دارم و چون داداش رضا خدمته طبیعتا با علی بیشتر هستم !
از هر روشی که خواستم به علی نفوذ کنم نتونستم !!! و با زیرکی که داشت از مسائل و ارتباط برقرار کردن با من امتنا میکرد و به قولی با من جوش نمیخورد .
خیلی خیلی فکر کردم و من خودم که ادعا میکنم که میتونم ارتباط به راحتی برقرار کنم کم آورده بودم !!! و به این نتیجه رسیدم که بهترین و ساده ترین راه برای اینکه بتونم نزدیک بشم و علاوه بر برادر بودن بتونیم دوستان صمیمی باشیم این هستش که علائق اون رو بشناسم !!! دقیقا همون چیزی که تو این سن دوست داشتم بقیه بفهمن !!!!
علی دیوننه فوتبال هستش !!!! علاوه بر اینکه تو یکی از مدارس حرفه ای فوتبال زیر نظر یکی از مربیان تحت تمرین هستش نام و نام خانوادگی و اسم زن و تعدا فرزند و ... بازیکنان !!! رو داره .
وارد بحث های فوق العاده تخصصی فوتبال میشه که هر کسی کم میاره !!!!!!!!!!!!!
البته نظر شخصی من این هستش که این مسئله دوره ای هستش و زیاد دووم نمیاره !!! چون پسرا برخلاف دختر بچه ها واقعا کنجکاوتر و شرور تر هستن و غرور هم که حرف اول رو میزنه !!!!!
برای همین منظور هفته گذشته رفتم سراغ وسائل قدیمی خودم و دنبال دفتری میگشتم که عکس های فوتبالیست های زمان خودم رو از روزنامه میکندم و خیلی با سلیقه میچسبوندم رو ورق های اون !!!!
عکس های عابدزاده !!!! خداد عزیزی و علی دائی و برزیل و !!!!!!!!!!!!
با ورق زدن اون رفته بودم تو حال و هوای نوجوونی خودم . واقعا چقدر عمر کوتاهه !!!!!
به علی دادم و گفتم علی بیا !!!
- نادر داداش مگه توام فوتبال رو دوست داری !!
- آره دیوننه !!! بزن قدش !!!!
- خیلی با غرور !!! نه بابا !!!!!!!!!!!
- آره جیگر
- اونم مثل خودت استقلالی !!!!
از سی دی فروشی های انقلاب هم جدیدترین بازی فوتبال رو به همراه گیم پد خریدم و هر شب یکی دو دست بازی می کنم با اون !!!!
برای بازی استقلال و پرسپولیس هم پسر خاله ها رو دعوت کرده بودم خونه و یه سری پرچم آبی و قرمز هم تهیه کرده بودم !!! به همراه تنقلات و مثل استادیم !!!!!!
انقدر هیجان انگیز بود اون روز که حد نداشت !!!! جیغ و فریاد و داد و . حتی پسر خاله ها هم انرژی تخلیه می کردن و با علی که ازشون بیشتر از 10 سال کوچکتر بود بحث و جنگ میکردن سر بازی !!!!
به همین راحتی تونستم با علی ارتباط داشته باشم !!!! حتی حرف هایی رو میزنه که شاید به هیچ کس نمی گفت . از خواسته هاش ، از دوستاش ، حتی از شیطونیاش !!!!
به علی قول داده بودم قبل از پایان امسال میبرمش استادیم آزادی که خودم تا حالا نرفته بودم !!!!!!!!!!!!!!!
بازی ایران – کنیا تجربه اول و فوق العاده هیجان انگیزی بود که داشتم به همراه علی
البته ناگفته نماند که اون دو تا فحشی رو هم که بلد نبودم یاد گرفتم !!!!
همیشه شاد باشید .