سه‌شنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۸

عروسی خوبان


به بهانه مراسم عروسی یکی از بهترین دوستانم در خدمت سربازی :
نمردیم و توی عید یکی مراسم عقد و ازدواج گرفت ! اینم از اون کارهاست ! بعضی ها دوست دارن کارهای عجیب و غریبی با ایام نوروز و بهار انجام بدن !
مثلا من زن و شوهر هایی رو میشناسم که قبل از حامله شدن کلی محاسبات نجومی انجام میدن ! و روزی رو که با هم آدم و هوا بازی می کنن یا به عبارتی سانفرانسیسکو میرن به قصد حامله شدن رو طوری تنظیم میکنن تا بچشون روز اول فروردین و یا حداقل توی عید متولد بشه و اعتقاد دارن شگون داره !
هر چند که هیچ زمان نمیشه تولد بچه رو پیش بینی کرد و همیشه یا دیر میشه یا زود و حتی گاهی تا دو – سه هفته پس و پیش میشه اما خیلی ها اینکارها رو انجام میدن حالا اینم از اون ترک بازی ها بود که دوستم آرش !!! تصمیم گرفته بود توی عید مراسم عروسی خودش رو برگزار کنه و امشب رو هم انتخاب کرده بودن.
آرش شمالی دوست داشتنی !!!! زیاد به شکمتون تاید نمالین ! باقی دوستهام تهرانی هستن و این دیگه آخریش بود و کس دیگه ای رو نمیشناسم مگر اینکه بگردم ببینم کی از قلم افتاده ! حالا هم آقایون و خانمها , لاتها ,بزرگان و کوچیکان میخواهیم بریم سواحل شمالی ایران .
بعد از آموزشی تقسیم شدیم یگان ! کار سازمانی و یکی از مدیریت هایی که واقعا کار بسیار زیادی داشت و به قول معاون طرح و برنامه که همیشه می گفت شما عوض 4 تا کارمند زحمت می کشید و بارها و بارها تشویق شدیم !!!! چه افتخاری !!!
بعد از مدتی چند وقت بوده که زمزمه هایی مبنی بر اومدن کسی با مقطع تحصیلی فوق شنیده میشد ! بعد از اومدن در مدیریت عجب حکایت ها داشتیم با آرش شمالی که به وقتش مینویسم .
شمالی و کاملا ساده ! البته من تصمیم گرفته بودم تا خدمتم تموم بشه گرگش کنم تا بتونه توی تهران زندگی کنه و کسی ترتیبش رو نده !
من زیاد با شمالی ها همزیستی نداشتم ولی خیلی چیزا فهمیدم ازشون !!!!
این شمالی ها " اسم نمیبرم گیلکی یا مازندرانی تا دعوا نشه " آدم های خیلی بامزه ای هستن ! اکثرا هم از اون عرق خور های تیر هستن و اون بالایی ها هم که اهل منقل توشون زیاد به چشم میخوره . اما بجز اینها آخر خالی بند هستن و جون میدن فقط برای قمار بازی و خیلی ادعاشون میشه ! البته خدا رو شکر آرش ما جوون پاک و معصوم که اهل هیچ برنامه ای نبود و واقعا پسر خیلی خیلی خوبی بود . ولی به طور کل نوشتم ختم کلام :
فقط بدرد پوز زنی و رو کم کنی میخورن و بس اما در کل مردمان مهمون نواز و مهربونی هستن که صد البته توشون پدر سوخته هم پیدا میشه ! چند بار رفیتم خونه آرش برای درس خوندن که خیلی از فرهنگ ها رو یاد گرفتم و از صحبت های آرش خیلی چیزا فهمیدم :
مثلا غذا درست کردن شمالیها واقعا مکافاته و آدم کفاره پس میده و خیلی پر زحمته !
بیخود نیست زنهاشون اینقدر زود پیر و شکسته میشن و اکثرا هم آرتروز و ورم مفاصل و درد کمر و پوکی استخون رو دارن ! برای هر چیزی که درست میکنن از ابزارهای روز استفاده نمیشه و همه اکثرا دستی و به روش خیلی ابتدایی هستن :
- ماست سرسم میخواستن درست کنن که یک نوع سبزی خیلی معطر هست که بجای اسفناج میریزن و عالیه طعمش . برای همون درست کردنش نزدیک نیم کیلو سبزی رو باید روی یک تخته چوبی با سنک سابید تا له بشه !!! بعد هم سیر رو به همون ترتیب توی ماست میریزن مترادف برانی اسفناج میشه !
- میرزا قاسمی !! بخوان درست کنن اول کلی طول میکشه منقل روشن کنن و بعد هم کباب !! و بعد زیر آب سرد پوست بادمجونها رو می کنن و بعد روی تخته ساطوری می کنن تازه بادمجونش آماده بشه !!!! پختن بماند ! از همین بادمجون یک نوع ترشی هم درست می کنن به اسم نازخاتون که اونم خیلی خوشمزه اس !!!!!!
- کوکو اشبل ماهی " کوکو سبزی با تخم های ماهی " و ماهی دودوی هم که جزء جدا نشدنی سفره اینهاست .
- یک نوع غذای دیگه هم بود که الان اسمشو یادم نیست که کدو رو حلقه حلقه کرده بودن و تو روغن زیاد سرخ شده بود و بعد توش تخم مرغ میندازن ! همیشه برای اذیت کردن آرش بازار جوکهای من تو سازمان داغ بود :
یه روز یکی از دوستهای رشتیه میاد و میگه چرا ازدواج نمیکنی ؟ میگه شاید خوشم نیاد ! میگه تو شب بیا خونه ما از سوراخ در من و زنمو ببین اگه خوشت اومد زن بگیر . مرده میاد و میبینه و خر کیف میشه و میره زن میگیره و با هم میرن ماه عسل و بر میگردن ! دوستهای زنه ازش سوال میکنن چطور بود ؟ زنه میگه خیلی خوب و متنوع بود ! هر شب شوهرم یکی رو میاورد تا باهاش باشم و خودش میرفت از سوراخ در نگاه میکرد !!!!
- رشتیه میاد خونه و میبینه زنش لخت رو تخت افتاده ! میگه زن این چه وضعیه ؟ زنه میگه هوا گرم بود دیگه ! مرده میگه خوب حالا که گرمه برو یه لیوان آب بیار بخوریم ! زنه آب رو میاره و مرده میخوره و میگه : سلام بر حسین ! یهو یه مرده از زیر تخت میاد بیرون و میگه سلام از ماست اکبر آقا !!!!!
- رشتیه به زنش میگه : آئوووو ! تازه فهمیدم این ترکها چقدر خرن ! زنش میگه چرا ؟ میگه خوب معلومه دیگه ! خودشون زن دارن میان ترتیب زنهای ما رو میدن !!!!
- شب عروسی رشتیه بود و آخر شب رشتیه رو میفرستن حجله ! بعد از یکی دو ساعت میرن میبینن هنوز رشتیه بیرون از اتاقه ! میگن چرا نمیری تو ؟ میگه آئوووو خوب نمیشه دیگه ! میگن چرا ؟ میگه خانم رو فرستادم تو بعد خودم داشتم میرفتم عباس آقا رو دیدم بهش بفرما زدم رفته تو هنوز بیرون نیامده !
- زن رشتیه به شوهرش میگه : مرد !!!! همه مردهای محل یه کشور اروپایی رفتن تو هم یه گوری برو دیگه ! مرده هم میگه باشه من میرم 2 هفته زیر تخت خواب هر کی پرسید بگو شوهرم رفته اروپا ! مرده میره زیر تخت و از فردا زنه هر شب یه مردی رو میآورده خونش تا آخر رشتیه غیرتی میشه و داد میزنه : حیف که اروپا هستم صبر کن برگردم !!!!!!
- به زن رشتیه میگن موقع سکس با شوهرت حرف هم میزنی ؟ میگه آره ! اگه تلفن بزنه حرف میزنم !
- به یه رشتیه میگن ماشین مدل بالا بهتره یا دختر خوشگل ؟ میگه دختر خوشگل بهتره ! چون ماشین خراب بشه کلی خرج داره ولی زن که خراب بشه کلی در آمد داره !!!!
خلاصه انقدر حرف زدم تا بگم آقا آرش ما که امشب شب عروسیش هستش همیشه خوشبخت باشه و امیدوارم که زندگی شیرینی داشته باشه و هر لحظه از زندگی مشترک لذت ببره و قدر زندگی رو بدونه .
همیشه شاد باشید .