جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۸۴

ماجرای کبری و هادی


چند وقتی که از طرف آقایون میل های محبت آمیز هستش که برای من فرستاده می شه و از طرفی هم کلی میل از طرف خانم ها که نسبت به من اظهار لطف کردن و کلی فحش اونم از نوع بی ناموسی نثار اینجانب کردید دارم.
خوب چی کار کنم دیگه حقیقت تلخه و باید تحمل خوندنشو داشته باشید.

خوب به سلامتی خودم امشب میخوام یه بال و پری به خانم ها بدم و چند تا نکته بگم که می تونن همیشه از اون به نفع خودشون استفاده کنند.

خانم های عزیزی که فکر می کنند ازدواج کردن وارد محیط نظامی شدن و هر لحظه ممکنه از طرف دشمن "شوهر" شبیخون بزنند بهشون و به هیچ عنوان حاضر نیستید حتی یک لحظه هم به این موجود رو بدید توصیه می کنم از روش بلند کردن قد برای پیروزی تو همچین میدونی استفاده کنید.
البته حق هم دارید چون کافی شما کمی قضیه رو شل بگیرید . مگه می شه این پسرهای به اصطلاح شوهر نام رو کنترل کرد .چنان بلایی سرتون می ارن که تا عمر دارید فراموش نکنید. خودتون بهتر می دونید منظورم چی؟
خلاصه زمانی که شما شروع کنید به بلند کردن قد خودتون چون شوهر گرامی هنوز در کف شماست متوجه تغییر در اندازه قد شما در چند ماه اول زندگی نمیشه چون در افکار آقا چیزهای مهمتری از قد شما وجود داره و مغز این آقا آکنده از این مسائل هستش. پس شما خانم ها می تونید به راحتی و بدون دغدغه فکری به بلند کردن قد خودتون برسید و چون کارها و هدف ها همگی تو یک برنامه ریزی بلند مدت نتیجه می ده شما عزیزان هم سعی کنید همین کار رو کنید و در یک پروسه بلند مدت همچین کاری بکنید.
اما چه فایده داره این کار؟ عجله نکنید وقتی فواید این کار رو دیدید و با تمام وجود اونو لمس کردید روحتون شاد می شه .

حالا فرض کنید بعد از 6 ماه قد شما خیلی بلند شده .فرض می کنیم یک شبه همچین اتفاقی افتاده.کی به کی؟
یکی از خانم هایی که این کار رو انجام داد و خوب هم نتیجه گرفت کبری جون !! دختر اقدس خانم هستش!! اسم شوهر کبری جون هادی خان هستش !!

بعد از 6 ماه و پیاده کردن پروسه

هادی چون فکر می کنه که تو این میدون جنگ برنده شده مثله همیشه که از سر کار میاد در روباز می کنه و یه دفعه کبری جون دختر اقدس جون رو می بینه که قد کشیده و مثله یک درخت تنومند جلوش وایساده!!!
خوب چون هادی جون تو ذهنش می گه من مردم کم نمی اره . میره لباس هاشو در می اره و لباس هایی می پوشه تا بتونه جلوی این موجود بزرگ حرفی برای گفتن داشته باشه!!
حتی کفش های خودشم در میآره!! اما هر چی نزدیکتر می شه ترس تمام وجودشو پر می کنه.
کبری چرا اینجوری شدی؟
هادی جون قربونم بری تو این شش ماه داشتی منو پرورش میدادی و خودت خبر نداشتی.
اخه کبری چرا یه شبه رشد کردی؟
هادی جونم آخه تمام زحمت های تو یه شبه جواب داده.
کبری جونم حالا من چیکار کنم ؟
هادی جونم هر کاری که دلت میخواد.ولی من میدونم چی کارت کنم.
حالا اینجا هادی خان ما هاج و واج داره کبری رو نگاه می کنه و تو ذهنش کم و زیاد میکنه که چی کار کنه از دل کبری در بیاره میگه باید ببوسمش.
کبری جونم می خوام ببوسمت.
هادی جونم منم منتظرم!!
حالا هادی بدبخت هر چی میچره بالا شاید بتونه این موجود روببوسه تا از شر خطرات احتمالی که در انتظارش هستش رها بشه نمیشه که نمیشه.
کبری جونم می شه تو خم شی من ببوسمت!!
نه هادی جونم هر که فیل خواهد جور هندوستان کشد!!!
پس من چی کار کنم .
نمیدونم .می خوای برو نردبون بیار.
باشه . میره و نردبون می اره.

...
...
...
پایان داستان بستگی به تراوشات ذهنی خواننده داره و میتونید هر جوری که دلتون می خواد اونو به پایان برسونید.
شبتون بخیر و
همیشه شاد